به گزارش
ریتم نو، در ابتدای این برنامه قطعهای تصویری از آلبوم پخش شد و تهمورس پورناظری به این مساله اشاره کرد که این صدا که هماکنون در این تصاویر دیده میشود، از كودكی با او همراه بوده است و حالا از انتشار این اثر بسیار خرسند است.
بیژن کامکار: «کیخسرو»یی که «علی» صدایش میکنند
بعد از انتشار بخش دیگری از این كلیپ، «بیژن كامكار» به دعوت تهمورس برای سخنرانی روی سن حاضر شد و گفت: «نزدیك ٥٠ سال است كه با این مرد ( كیخسرو پورناظری) دوست و همكاریم، او با پدر مرحوم من همراه بود و وقتی برای اولین بار او را دیدم به من گفت نامم «علی» است و به خاطر ارادت مادرم به حضرت علی (ع) این نام را برایم گذاشتهاند از طرفی دیگر به دلیل علاقه پدرم به شاهنامه نام شناسنامهای من کیخسرو است! حالا امروز بعدازآن سالها، خوشحالم كه شاهد انتشار این آلبوم –افسانهی تنبور- هستم. میخواهم بازنشسته شوم چون دیگر توان ندارم. میخواهم بهعنوان آخرین آرزویم اجرایی داشته باشیم که همه دوستان و بزرگان قدیم کنار هم جمع شوند و اجرایی داشته باشیم. درست مانند خداحافظی بازیکنان فوتبال از دنیای ورزش.»
بیژن کامکار ادامه داد: «متأسفانه امروز ١٥٠ كانال تلویزیونی سعی در تخریب موسیقی دارند؛ اما بااینوجود ما تمامقد ایستادهایم و آنها موفق نشدهاند ، علاوه بر این آنقدر کارکردهایم و اثر ضبط کردهایم که هرگاه مخاطب بخواهد به اصالتها برگردد، آثار بسیاری برای شنیدن وجود دارد. خیلیها فكر میکنند من با موسیقی پاپ مخالفم؛ اما اینطور نیست ، من با این موسیقی مخالف نیستم؛ اما آن را رقیب خود میدانم.»
محمدرضا درویشی: «کیخسرو» باذوق و باطن و معرفت درونی آهنگهایی برای این گروه ساخت
«محمدرضا درویشی - پژوهشگر موسیقی- به دیگر سخنران این برنامه بود. او در ابتدای سخنانِ خود به این نکته اشاره کرد که تنبور ساز كردی نیست و در سالهای دور، كردها این ساز را برای خود انتخاب كردند كه دلیل تاریخی آن هنوز مشخص نیست: «در آن زمان این ساز را ساده مینواختند و تنبور به شكل تکنوازی و ... وجود نداشته است. مرحوم درویش امیر حیاتی بیش از نیمقرن از صحنه کرمانشاه کوچ کرد و به تهران آمد. اما هیچوقت تنبور همهگیر نشد و فقط یک اثر علی گویم - علی جویم برایش ساخته شد. مرحوم سید ابراهیم از کرمانشاه و تهران در حال رفتوآمد بود و حتی شاگرد ابوالحسن صبا بود. اما بازهم اتفاق خاصی نیفتاد و چیزی برای این گروهها ساخته نمیشد. فقط مقامهای مجازی را همنوازی میکردند. هیچ اهمیتی ندارد که اولین گروه را چه کسی تشکیل داد؛ اما گروه «شمس» را کیخسرو پورناظری حدود چهل سال پیش تشکیل داد که این هم چندان اهمیتی ندارد؛ اما آهنگسازی برای این گروه مهم است و در این میان «کیخسرو» باذوق و باطن و معرفت درونی آهنگهایی برای این گروه ساخت.»
او ادامه داد: «ملودیهای استاد کیخسرو معنی، عمق و لطافت و معنا دارد. اینها الگوهایی برای آهنگسازان امروز و آینده است. تصنیفهایی که استاد کیخسرو کارکرده مشابهی ندارد. چون تلفیقی غیر عمد بین موسیقی کردی و موسیقی ایرانی به شکل سیال در جوشوخروش و عشقبازی باهم هستند. هیچ عمدی برای این کار در کار نیست. نهاین است و نه آن اما همهاش هست. در شهر كرمانشاه موسیقی شهری را داریم كه شامل تصانیف و ترانههاست، در آثار پورناظری هم بخشی از این موسیقی شهری وجود دارد اما بازهم آن نبوده و چیز دیگری است كه در حال سیال و گردش است.»
آریاسپ دادبه: نگاه به فرهنگمان از دید شرقشناسی بیماری است
آریاسپ دادبه سومین سخنران این برنامه بود که به این نکته اشاره داشت که ذهنیتی که اهالی فرهنگ و هنر ایران نسبت به فرهنگشان دارند، ناشی از عدم تأسیس دانشهای جدید در ایران است: «به دلایلی این دانشهای جدید در ایران تأسیس نشده است. یکی از این علوم جدید دانش شرقشناسی است. ما به دستاورد تاریخ هنر و فرهنگمان در ذیل علم شرقشناسی نگاه میکنیم که این یک بیماری است.اگر بخواهیم با چنین دیدی به تاریخ و فرهنگ ایران نگاه کنیم آگاهی به آن نداریم. شرقشناسی دانشی است که غرب برای دستاوردهای خودش به کار میبرد. آنها معتقدند که آنچه شرق دارد را باید نگه داشت و نباید دست بخورد. اولین توصیه عربیها به ما این بود که مبادا به این میراثتان دست بزنید و تأکید میشوند که حتی یک مضرابش نباید جابهجا شود. ممکن است ایران در منطقه جغرافیایی شرق قرارگرفته باشد اما مکان روح تاریخی ایران جای دیگری است. در بحث کارهای هنری و فرهنگی در ایران به پیچیدگیهایی برخورد کردهایم. ما در دهه پنجاه تفکر تاریخ اندیش چپ در ایران ضربه بزرگی به هنر ایران زد. تفکر ایدئولوژیک در هنر متأخر ایران ضربات سنگینی به ما زده است. ردیف موسیقی برای معاصرین ما تبدیل شد به کتاب مقدس و این از عوارض چیزهایی است که گفتم. ایران یکی از پنج کانون مؤسس فکر و اندیشه در جهان است.»
به گفتهی «دادبه» کسی که بتواند موتیف های گذشته را دوباره فعال کند میتواند صاحب شیوه باشد. یعنی درونمایههای قدیمی که خاموش مانده را دوباره زنده کرده و در آنها مفاهیم جدید گنجانده است. قضاوتم درباره آثار استاد پورناظری این است که درونمایههای قدیمی را فعال کرده است. کسی که بتواند موتیف های گذشته را دوباره فعال کند میتواند صاحب شیوه باشد. یعنی درونمایههای قدیمی که خاموش مانده را دوباره زنده کرده و در آنها مفاهیم جدید گنجانده است. قضاوتم درباره آثار استاد پورناظری این است که درونمایههای قدیمی را فعال کرده است.»
شهرام ناظری: حاصل همدلیهای من و کیخسرو آثاری مانند مطرب مهتاب رو و صدای سخن عشق شد
در ادامه این نشست از شهرام ناظری برای ایراد سخنرانی دعوت شد، به این مساله اشاره کرد که او و «کیخسرو پورناظری» روی یکدیگر تأثیرات بسیار زیادی گذاشتهاند و همین باعث پیشرفت کارشان شده است.»
او همچنین ادامه داد: «من فقط خواننده نبودم و از كودكی با ادبیات و موسیقی و سپس آواز آشنایی پیدا كردم و همیشه هم در كار آهنگسازان نظر میدادم، این خصوصیات را «کیخسرو» نیز داشت و به همین خاطر نگاهمان فراتر از تکنیکهای مرسوم بوده است. این را هم باید بگویم كه همیشه در آهنگهای کیخسرو من نظر میدادم و در آواز خواندن من هم ایشان نظر میداد. ما شانس این را داشتیم که هم با گنجینه موسیقی ردیف و هم گنجینه موسیقی نواحی آشنا شویم. همدلیهای من و کیخسرو حاصلش آثاری مانند مطرب مهتاب رو و صدای سخن عشق شد. »
شهرام ناظری همچنین ادامه داد: «کیخسرو بعد از من با خوانندگان بسیاری کارکرده و من هم بعد از کیخسرو در زمینه تنبور کارهایی کردهام اما دیگر آن آثار ماندگار نشد. این روزها متأسفانه همه تنها هستند و به دنبال اینكه بار خود را ببند اما قبلاً عاشق بودیم. متأسفانه امروز در موسیقی فضای خوبی حکمفرما نیست و انگار سم پاشیده شده است ، آرزو میکنیم زودتر این فضا بهمانند گذشته شده و ما را دورهم جمع كند. من هر موقع جلسه موسیقی میروم چند روز در خانه دمر میافتم. هنرمندان این روزها تنها هستند و هرکسی به فکر این است که بار خودش را ببندد. ما پیشترها عاشق هم بودیم. جای همدلیها و عشقهایی که بین ما بود خالی است. نتیجه همدلیها و معرفتی که وجود داشت، آثار ماندگار بود. من اما هر شب تنهایم و دوست ندارم جایی بروم. آثاری که از کیخسرو پورناظری میشنوید حاصل معرفتی درونی است. آرزو داریم که جامعه به سمتی برود که بازهم همدلیها تکرار شود. من با کیخسرو فامیل نزدیک هستیم و روزها و شبهای بسیاری را باهم سپری کردهایم. شاید باورتان نشود که چندین سال بود که او را از نزدیک ندیده بودم. نه من آدم کینهجو و لجبازی هستم و نه ایشان چنین آدمی است.»
کیخسرو پورناظری: خوشحالم که بعد از مدتها شهرام ناظری – استاد بزرگ آواز- را دیدم
كیخسرو پورناظری بهعنوان آخرین سخنران ضمن تشكر از مهمانان و حضار گفت: «خوشحالم که بعد از مدتها شهرام ناظری استاد بزرگ آواز را دیدم. او لطف کرد و باوجود کسالتش به مجلس ما آمد. در خانوادهای که من رشد کردم شعر، موسیقی، معنا و صفا بود. راستی اندیشی و درستی را به من یاد دادند. پدرم دوستانی داشت که هنوز هم تأثیر آنها در کارهایم هست. خواهر بزرگتری دارم که شعر و موسیقی را بسیار میشناخت. در سیزدهسالگی شعر شد زعمت خانه سودا دلم را از زبان خواهرم شنیدم و شعر را حفظ کردم. در سیزدهسالگی شعر «شد زعمت خانه سودا دلم» را از زبان خواهرم شنیدم و شعر را حفظ کردم. حاصل آن حفظ کردن اثری شد که با صدای شهرام ناظری منتشر شد و هنوز هم شنیدنش زیباست.»
او با شعری از «صائب تبریزی» سخنان خود را به پایان برد: «ز درد نکتهسنجی هر که آگاه است میداند / که معنی در دل اول خون شود وآنگه هنر شود»
آلبوم «از دوار چرخ» به تهیهکنندگی شركت ایران گام از صبح امروز چهارشنبه ٢٦ دیماه منتشر و پخششده است.