[مریم رفائی]
مهدی امینی همانند برخی از اعضای گروه شهناز، آشناییاش با مجید درخشانی به زمان حضورش در دانشگاه هنر بازمیگردد و پس از تشکیل گروه شهناز به پیشنهاد محمدرضا ابراهیمی به گروه دعوت میشود و همکاریاش با استاد شجریان رقم میخورد.
وی در ابتدای حضور خود در گروه شهناز با ساز رباب و بم تار روی صحنه حاضر میشود و سپس ساز ابداعی ساغر را نواخت. ساز ساغر از سازهای ابداعی استاد شجریان است که در سال ۱۳۸۷ طراحی و ساخت آن تکمیل میشود .
نوازندگی با ساز ابداعی کار سادهای نیست
مهدی امینی درباره انتشار آلبوم «رنگ در رنگ» بر اساس ساز ساغر توضیح داد: استاد بسیار مشوق چنین کارها و حرکتهایی نه برای شخص بنده بلکه برای تمامی اعضای گروه بودند و تمامی سازندگان ساز چه ابداعی و چه غیره برایشان لذتبخش است که با سازشان نواخته شود تا بتوانند نقاط ضعف و قوت سازها را پیدا کنند. این اثر هم پروژه یکی، دوماهه نبود و ماحصل چهار، پنج سال تکنوازیها و گروهنوازیهایی بود که در گروه شهناز داشتم. درواقع آلبوم اینسترومنتال «رنگ در رنگ» را بر اساس ساز ساغر و صدادهی و تکنیکهای این ساز آهنگسازی و در آنسامبلهای کوچک دو یا سه نوازی ضبط کردم تا رنگ صوتی ساغر بهوضوح شنیده شود و در سال 91 به انتشار رسید. و تابستان همان سال نیز کنسرتی را با ساز ساغر در سالن رودکی اجرا کردم و درواقع آلبوم "رنگ در رنگ" تنها آلبومی است که مستقل از فعالیتهای گروه شهناز و با ساز ابداعی استاد شجریان، تا به امروز منتشر گردیده است.
ساز ساغر ابتدا در محدوده صوتی بم ساخته شد و چند سال بعد استاد ساغر ده سیم را ساختند و وسعت صدایی آن را در منطقه زیر اضافه کردند تا ساز دارای وسعت صدای تار و بم تار باشد.
ساغر باس (۶سیم) ظرافتهای لازم برای جواب آواز را نداشت و کمی دست و پای نوازنده را به خاطر صدای بم و سیمهای ضخیم میبست که در ساغر ۱۰ سیم این مشکل بسیار رفع شده بود.
نوازندگی با ساز ابداعی کار سادهای نیست و شما صرفاً به پشتوانه تارنواز بودن نمیتوانید بهراحتی ساز ساغر را بنوازید و به پشتوانه تجربه زیاد در نوازندگی و بودن در سطحی پیشرفته از فن و تکنیک است که میتوان این ساز را خوب نواخت و فضای موسیقایی جدیدی ارائه داد و از یک ساز جدید، صدادهی جدید هم تولید کرد. صدای درستی که مخاطب با شنیدن آن تصور نکند این ساز، همان تار است. رسیدن به چنین هدفی سریع به دست نمیآید و به زمان نیاز دارد.آلبوم «رنگ در رنگ» از کورهی پختگی این زمان گذشت. یعنی پنج سال نواختن ساغر در گروه شهناز.
سازهای ابداعی برای نوازندهٔ خلاق کنجکاوی ایجاد میکند
وی با انتقاد از نگاههای منتقدانه در عرصه فرهنگی کشور گفت: این نگاهها پیشتر و بیشتر در پی ایراد گرفتن است تا توجه به نکات مثبت و حرکت در حال انجام آن به همین خاطر اصل قضیه را با انتقاد نادرست زیر سؤال میبرند. ضرورت وجود این سازها مربوط به شخص استاد میشود که برای آن سالها زحمتکشیدهاند و اگر از جنبهای که به نوازندگان مرتبط است نگاه کنیم، این سازها برای نوازندهٔ خلاق کنجکاوی ایجاد میکنند و این نهتنها دافعه نیست بلکه جاذبه هم دارد. فرض کنید بهجای صحبت از ساز ابداعی ساغر ،از "رباب" صحبت میکردیم یا از "چنگ" یا فرض کنید شخصی از روی نقاشیهای متون قدیمی یا سنگنگارها و حجاریهای هزاران سال پیش سازی را باز سازی کرده بود، و اکنون این ساز مقابل ما بود، چه میکردیم؟ میگفتیم چون مثل تار نیست بیندازیمش دور! یا آن ساز را به آغوش میکشیدیم و صدایش را گوش میدادیم شاید حرفهای تازی برای ما داشته باشد ،شاید رنگ صوتی تازهای به ارمغان آورد .
در کشورهای پیشرفته دنیا سازهای ابداعی در خانوادههای مختلف و به منظورهای متفاوت طراحی میشود آنوقت در مملکت ما که همه در سکون هستند، هنرمندی باهمت و هزینه شخصی خودش شروع به ساختن ساز در خانوادههای سازهای گوناگون میکند و بهجای حمایت و تشویق، سنگ جلوی راهش میگذارند. بعضاً از اهالی هنر برخوردهایی شاهدیم که جز تنگنظری چیز دیگری را نمیرساند.
اساس این حرکت بسیار خوب است و خود استاد در مصاحبههایشان گفته بودند که تلاششان در جهت طراحی سازهایی در خانواده باس برای ارکستر ایرانی بوده است تا علاوه بر صدادهی ایرانی، این محدوده صوتی را برای ارکستر تأمین کنند. البته چنین حرکتهایی بزرگ به دلیل پاپیولار نبودن، تخصصی و دانشگاهی هستند و طرح بحث دربارهی آن آدمهای خاص خودش را میطلبد.
همانند یک پدر با ما رفتار پدرانه داشتند
امینی در مورد اخلاق کاری استاد شجریان توضیح داد: بدون تعارف از اخلاق و مرام کاری استاد نمیتوان ساده گذر کرد چراکه همانند یک پدر با ما رفتار پدرانه داشتند و مسائل کاری در جای خود بود. ایشان جزو اصلیترین پایههای تمرین بودند و جز تمرینات اولیه که اعضای گروه بر نواختن قطعات مسلط میشدند، در تمامی تمرینات حضور پیدا میکردند و به همراه استاد درخشانی نکاتی را تذکر میدادند.
حضور استاد امری ساده و بدیهی نبود. آن حضور یعنی گسترش و انتقال یک میراث کهنِ ملی! اینکه ایشان در تمرینات حاضر میشدند و کارهایی را اجرا میکردند یا صرفاً حضور داشتند، ما را در خط سیر این گسترش و انتقال این میراث قرار میداد و این انرژی ما را دگرگون میکرد. بهواسطهی آن حضور، ما به تاریخ فرهنگی و ملیمان وارد میشدیم. از دید بنده ایشان یکی از اسطورههای هنر ملی ایران هستند و همینکه توانستم از نزدیک استاد را ملاقات و با ایشان همکاری کنم و تجربه به دست بیاورم برایم افتخار بزرگی است.
استاد همیشه روی استیج نوازندگیها را میشنیدند و بعد از اجرا نظرشان را میگفتند و موردبررسی قرار میگرفت و استاد برای جذابیت بیشتر پیشنهاد دو نوازی و چند نوازی سازهای ابداعی را میدادند و دائماً درباره این مسائل صحبت بود.
در سفرهایی که با استاد داشتیم، تمامی برگزارکنندگان حاضر بودند بهترین پروازها و هتلها را برای ایشان بگیرند و طبیعی بود که چنین امکانی به خاطر هزینههای بالا برای تمام گروه وجود نداشت بااینحال استاد همانند یک پدر ترجیح میدادند در هتلی اقامت داشته باشند که اعضای گروهشان اقامت دارند با همان پروازی سفر کنند که بچههای گروه سفر میکنند و اگر قرار بر سفر با قطار بود ایشان هم با قطار میآمدند. جدای از این مسائل تورهای کنسرتی که داشتیم تورهای آسانی نبود و فرصت استراحت زیادی نداشتیم بااینحال استاد با حساسیت تمام پروسههای مربوط به گروه و کنسرت را تا جایی که میشد شخصاً پیگیری میکردند.
تشکیل گروه شهناز اتفاق بسیار بزرگ هنری و فرهنگی در ایران بود
وی درباره تشکیل گروه شهناز گفت: وقتی به تشکیل گروه شهناز فکر میکنم خیلی برای سیاستگذاران فرهنگی و هنری این مملکت متأسف میشوم که چنین حرکتهایی با مرارت و عشق به فرهنگ ایران آغاز میشود، هفت هشت سال ادامه پیدا میکند و سرانجام تمام میشود و از چشم همه این مسئله پنهان میماند که شخصی چون استاد شجریان گروه بزرگی را تشکیل میدهد و هشت سال پیوسته کنسرت، برنامه و تمرین میگذارد و هیچ جا دیده نمیشود و هیچ ارگان و سازمانی حضور پیدا نمیکند که گوشهای از کار را بگیرد و کمک کند. از دید من تشکیل گروه شهناز اتفاق بسیار بزرگ هنری و فرهنگی در ایران بود که از دست هرکسی هم برنمیآمد و به جرات میتوان گفت انگشتشمارند افرادی که میتوانند بهتنهایی و با هزینه شخصی این کار را انجام دهند. شما امروز یک سفر خانوادگی هم بخواهید به یکی از کشورهای همسایه بروید چقدر هزینه و برنامهریزی لازم دارد؟ از همینجا ببینید چهکار بزرگی با هزینه شخصی و بدون پشتوانه دولتی صورت گرفته است.
برایم دردناک بود که به هر کشوری برای اجرای کنسرت میرفتیم از دولتمردان و اساتید فرهنگی و هنریشان به استقبال استاد میآمدند و سعی میکردند از ایشان برای ورکشاپ ، سخنرانی یا مصاحبه وقت بگیرند اما چنین انسان و هنرمند بزرگی در کشور خودش باید انقدر تنها باشد
تا جایی که بنده اطلاع دارم حمایتکننده غیری وجود نداشت و برنامهریزیها زیر نظر ایشان انجام و هزینه سفرها از درآمد کنسرتها تأمین میشد. همینکه استاد اینهمه سختی را به جان خریدند که افراد جوانی چون من را کنار خودشان بیاورند تا راه و فعالیت هنریشان را ادامه دهند، کار سادهای نیست. این اتفاق صرفاً به پشتوانه اسم و چهره جهانی استاد نبود بلکه به خاطر اخلاق و شخصیتشان بود و ایشان به خاطر تعصبی که به هنر، راه و کارشان داشتند بهتنهایی ایستادند ولو اینکه مجبور شوند تمام درآمد کنسرتهایشان را هزینه کنند تا این راه ادامه پیدا کند.
اگر انسانی ، برای ملتی بزرگ و عزیز میشود بیجهت نیست و در مورد استاد هم از نزدیک شاهد بودم که سرسختانه، با تعصب و جدیت راه هنریشان را میرفتند و پای آن میایستادند ولو اینکه توجه نکنند و خیر که هیچ، تازه شرّ هم برسانند . این برایم دردناک بود که به هر کشوری برای اجرای کنسرت میرفتیم از دولتمردان و اساتید فرهنگی و هنریشان به استقبال استاد میآمدند و سعی میکردند از ایشان برای ورکشاپ ، سخنرانی یا مصاحبه وقت بگیرند اما چنین انسان و هنرمند بزرگی در کشور خودش باید انقدر تنها باشد و تنها ادامه دهد و با هزینه شخصی گروهش را حمایت کند. استاد شجریان نمادی از ملیت و تداوم فرهنگ ملی ماست پس چطور اینقدر تنهاست.
استاد درخشانی و استاد شجریان احترام همه را داشتند
امینی درباره انسجام گروه شهناز بیان کرد: هر جمع و سازمانی که قرار است فعالیت مشترکی انجام دهد اولین و مهمترین اشخاصی که تأثیرگذار خواهند بود رأس سازمان و مدیران جمع هستند و دلیل ماندگاری گروه شهناز و روابط خوب نوازندگان در کنار هم ، اولازهمه برمیگردد به اخلاق و منش سرپرستان گروه، یعنی استاد درخشانی و استاد شجریان که احترام همه را داشتند و بعد این اخلاق خودبهخود بین همه اعضای گروه حرکت میکند و تمامی اعضا شکل همان نگاه و مرام شدند. معمولاً وجود هرگونه حسادت و مشکل در جمعی، اولازهمه ضعف سازمانی و مدیریتی است که در گروه شهناز وجود نداشت.
قبل از اینکه ما موسیقی را شروع کنیم استاد شجریان در قلهی هنری این مملکت ایستاده بودند ما اگر چیزی یاد گرفتیم از اساتیدی چون ایشان است و استاد به گردن همه ما و فرهنگ و هنر این مملکت بسیار حقدارند.
مردم ایران این بیمهری در تاریخ معاصر موسیقی ایران را هرگز فراموش نمیکنند
این نوازنده در مورد ممنوعالکاری استاد شجریان گفت: برای تصمیم گیران و سیاستگذاران فرهنگی هنری این مملکت متأسفم و این موضوع ارتباطی با مردم ندارد چراکه همیشه حمایت کردند. برای شخص بنده جالب بود که ما بعد از کنسرتها به دلیل خستگی میخواستیم سریعتر برای استراحت به هتل برویم اما استاد مشتاقانه تا لحظات آخر میایستادند و به محبت مردم پاسخ میدادند و سعی میکردند با تمام خستگیهایشان تا زمانی که مردم در سالن انتظار هستند حضورداشته باشند.مردم این بیمهری در تاریخ معاصر موسیقی ایران را هرگز فراموش نمیکنند و نمیبخشند که هنرمندی چون ایشان بایکوت سیاستگذاریهای فرهنگی و هنری شود و دریغی تاریخی برای مردمِ همعصر با این هنرمند بزرگ باقی بماند و از شنیدن صدای ایشان و دیدار حضور او بر روی صحنه محروم شوند.
شخصاً بیشتر به مسئله غرور ملی فکر میکنم که در تمام دنیا اصلیترین تلاش سیاستمداران ، حفظ و تقویت غرور ملی است تا مردم، باافتخار پرچم کشورشان را به پنجره خانهشان بزنند که یکی از راههایش بها دادن و بزرگ داشت افتخارات مردم و شخصیتهای ملی آن جامعه در زمینههای مختلف است و این افراد هم زیاد نیستند. اما در ایران برخلاف این رسم مألوف و جهانی که ویژهی هر حکومت بافرهنگ و پیشرفتهای است،اتفاق میافتد درنتیجه مردم با غرور ملی آسیبدیده رشد میکنند.
ممنوعالکاری هنرمند، جز خدشه واردکردن به احساس غرور ملی هیچ پیامدی نخواهد داشت و به روح جامعه ضربه میزند و روح جامعه بیمار میشود. وقتی ربنای استاد شجریان را ممنوعالپخش میکنند کل جامعه هفتادمیلیونی ایران ضربه میخورد.
یکی از همین برخلاف بودن با جهان متمدن و پیشرفتهی امروز، مسئلهی ممنوعالکاری استاد شجریان بهعنوان یکی از مهمترین افتخارات هنری ایران است که افتخارات ایشان نیاز به اثبات ندارد و یکعمر فعالیت هنری ایشان چه در داخل چه در خارج بر هیچکس پوشیده نیست. ممنوعالکاری هنرمند، جز خدشه واردکردن به احساس غرور ملی هیچ پیامدی نخواهد داشت و به روح جامعه ضربه میزند و روح جامعه بیمار میشود. وقتی ربنای استاد شجریان را ممنوعالپخش میکنند کل جامعه هفتادمیلیونی ایران ضربه میخورد.
استاد شجریان یکی از آن تنهاترینهاست
وی در پایان اظهار کرد:هنرمند را در روزگار امروز بسیار تنها دیدم. ما هنرمندان در بیتوجهی و بیمهری زیادی از جانب سیاستگذاران وزارت فرهنگ و ارشاد هستیم. وقتی عنوان "هنر" را هم از این وزارتخانه حذف کردند، بیمهریهای بیشتری را متحمل شدیم. شخصاً شاهد زندگی استاد بودم و این تنهایی را هزاران بار بزرگتر دیدم که هنرمندی در چنین جایگاهی اینگونه باید تنها به راه خود ادامه دهد و هیچ نگاه تحسینبرانگیزی، دست حمایتگری از سوی دولتمان وجود نداشته باشد و سنگاندازی هم بشود! هنرمند خیلی تنهاست و استاد شجریان یکی از آن تنهاترینهاست.
یکی از دلایلی که استاد شجریان را یگانه و اسطورهای قابلاحترام کرده همین است که با همه تنهاییها و بیمهریها همچنان با جدیت تمام پای حرف و راهشان و مسئولیت اجتماعیشان ایستادهاند و این ایستادگی هیچ نسبتی با تعصب ندارد بلکه صحیحترین افقی است که میتوان متصور شد و عین درایت و خردمندی است چراکه ایشان یک نماد ملی است. ایشان تداوم فرهنگی در این ملیت است. این ایستادگی یک نتیجهی مطلقاً منطقی است که از پی سالها تلاش، تمرین،آگاهی، کار ، ملاقات با اساتید گوناگونِ بسیار و گداختن و پختن نظر و عقیده در بطن جامعه بهدستآمده است.