+ مخالفت با کار «کریستیانو رونالدو » صرفاً جهت حیا بود
+از من میخواستند کار برای علی دایی بخوانم!
+ برای «علیرضا ظریف» مهم است چه کسی کارهایش را گوش میدهد.
+ ما برای مخاطبی که رهاشده است کار تولید میکنیم، برای مخاطب بازاری روزی چهار آلبوم منتشر میشود.
+بعد از آلبوم «غلط کردم» محسن چاوشی از انتشار آلبومم صرفنظر کردم.
+ گروههای چارتار و دنگ شو کار نو انجام ندادند، فقط تلفیق نو داشتند.
+ از قطعه یک تا قطعه آخر آلبوم، فقط معشوقه این آقا رهایش کرده بود
وی بالای سیصد قطعه برای خوانندگان، آهنگسازی و تنظیم کرده است اما تا به این لحظه خودش را آهنگساز و تنظیمکننده نمیداند و اعتقاد دارد تاکنون صرفاً اپراتور بوده است. وی که آنقدرها در زمینه خوانندگی شناختهنشده بود با انتشار قطعه "کریستیانو رونالدو" جنجالی به پا کرد که نظرات موافق و مخالف زیادی را در پی داشت. البته نظرات مخالف آن بیشتر بود که ظریف این مخالفتها را بیشتر از جهت حیا میبیند.
ظریف که حضورش در موسیقی به دوازده سال قبل بازمیگردد در آستانهی انتشار نخستین آلبوم رسمی خود است. آلبومی که به گفتهی او قرار است مخالف جهت سبک پاپ در ایران حرکت و بازار جدیدی را در موسیقی ایران ایجاد کند و نظرات جالبی در خصوص سبکها و اتفاقات این روزهای موسیقی دارد که خواندنش خالی از لطف نیست.
کمی از خودتان بگویید تا مخاطبان بیشتر با شما آشنا شوند
از زمانی که به یاد دارم در موسیقی فعالیت داشتم. ده،دوازده سال پیش صدابرداری و نورپردازی کنسرتها را انجام میدادم و در همین رفتوآمدها با نوازندگان و آهنگسازان متعددی آشنا شدم و با حضور در کلاسهایشان آنچه به شاگردانشان میآموختند را یاد میگرفتم و حالا خودم دوازده ساز را تدریس میکنم.
آشنا شدن من با استودیو و خواندم از همان آهنگسازی آغاز شد حدوداً سال 84 در استودیویی شعر و ملودی واگذار میکردم و آن سال به من پیشنهاد خواندن شد منتهی چون دوستان ادبیاتی دارم که اکثراً شاعر هستند، خیلی این جریان برای مهم بود زمانی که میخواهم با مردم صحبت کنم مدل صحبت کردنم درست باشد و یک آدم هجده، نوزدهساله آنقدری پختگی ذهنی ندارد که بخواهد خیلی رک و هدفدار با مخاطبش ارتباط برقرار کند نهایتاً همین چیزهایی میشد که اکنون بسیار رواج دارد.
من در این چند سال بیشتر ادبیات را کارکردم و با کمک چند تن از دوستانم به فرمولی در شعر محاوره رسیدم که تاکنون کار نشده و اگر هم استفادهشده به خاطر پستمدرن بودن و بیپرده صحبت کردنشان مغایر با قوانین جمهوری اسلامی بوده است.
چند سالی هم که فاصله افتاد و انتشار کارهایم زمان برد به دلیل این بود که موسیقی این نوع ادبیات را پیدا نمیکردیم و بیشتر در فستیوالهای خارجی و داخلی شرکت میکردیم اما بازهم آن رفرنس درست را دریافت نمیکردیم. در حال حاضر چند ماه است که موسیقی مدنظرمان را پیدا کردیم و طی صحبتهایی که با چند استاد داشتیم نام «آلترناتیو پاپ» را روی این سبک موسیقی گذاشتند.
چند وقت پیش نیز قطعهای را با عنوان "کریستیانو رونالدو" با موقعیت طنز اجتماعی منتشر کردم که ارتباطی به خود شخص " کریستیانو رونالدو" نداشت و فقط بهانهای بود برای اتفاقی که در شعر و ملودی میافتاد. برخلاف برخی کارشناسان که میگویند؛ حافظه مردم "شنیداری" است، من معتقدم حافظه مردم "دیداری" است چون اسم قطعه برد بزرگی برای من بود حتی محتوی آنهم مهم نبود و ازآنجاییکه کار در فضای تازه ارائه شد، دانلود خوبی داشت و افراد بسیاری با آن ارتباط برقرار کردند البته شکل کارهایی که کار میکنم با این کار تمایز دارد و اکثر اشعار از کتاب «نهنگ» آرین داودی با موسیقی "آلترناتیو پاپ" هست.
چند قطعه از شما تا به امروز به انتشار رسیده است؟
اولین کار من «ویروس» از غزلهای «جواد نعمتی» با موسیقی دابستپ (Dubstep) و تلفیق آواز ایرانی و غزلی پستمدرن بود که البته این کار از استودیو آقای کیمیایی بدون اطلاع بنده پخش شد. کار «آینه» دیگر قطعهای بود که به انتشار رسید. البته من دوست دارم کارهایم یونیک باشد به همین خاطر خیلی کند کار منتشر میکنم که این مسئله خوب نیست چون ایدهای که زادهی ذهن من است بیاستفاده نمیماند و اگر خودم استفاده نکنم ممکن است یک نفر دیگر (که حتی یکدیگر را هم ندیدهایم) آن را استفاده کند که این اتفاق هم افتاد. «محسن چاوشی» آلبوم «غلط کردم» را منتشر کرد که تقریباً آلبوم بنده نیز از لحاظ تنظیم، نوع شعر و ... در همان سبک و سیاق بود و همین امر موجب شد از انتشار آلبوم خودم صرفنظر کنم و به دنبال سبک دیگر بروم چون یونیک بودن و تأثیرگذاری برای من اهمیت زیادی دارد و نمیخواهم صرفاً کاری را منتشر کرده باشم. بعدازاین کارها قطعه «کریستیانو رونالدو» و اواخر قطعه «ماه مرده» (dead moon) را به گوش مخاطبان موسیقی رساندم که این کار را سه سال پیش برای اولین بار در فستیوال هزار صدا اجرا کردم که در انتخابات مردمی بهعنوان بهترین قطعه انتخاب شد.
چرا انتشار قطعه «ماه مرده» سه سال زمان برد؟
شخصاً در کارهایم خیلی وسواسی هستم. حتی طی صحبتی که با تهیهکنندگان داشتم آنها میگفتند باید با فاصله زمانی کم کارها را منتشر کنم که بسیار با این نظر مخالف هستم. بهطور مثال گروه «پینک فلوید» که خیلی قبلتر از من کار منتشر میکردند چون من محصول 2016 موسیقی هستم. آن ها به خاطر میکس یک قطعه، انتشار آلبومشان 14 سال طول کشید چون تأثیرگذاری برایشان اهمیت داشت. نگاه بنده به موسیقی بیزینسی نیست و اگر تأثیرگذار نباشد بهتر است منتشر نشود.
اما ما تفاوت داریم ...
همه اینها ما به ازا دارد
شرایط بازار موسیقی ایران فرق دارد اکثر مخاطبان به دنبال شنیدن حداقل یک کار در ماه از خوانندگان هستند و این مسئله را با نگاه به سایتهای دانلود موسیقی میتوان متوجه شد
کار باید پختگی لازم را داشته باشد و اول خود من را راضی کند تا هزاران نفر در بازار هشتادمیلیونی با کار ارتباط برقرار کنند و من را به استیج برسانند یا آن کاری را انجام دهم که تهیهکننده من نیز بازارش خوب شود (چون هدف دیگری ندارد) پس مجبورم کار یونیک ارائه دهم. شخصاً موقعیت کار پاپ تولید کردن را دارم کما اینکه تا الان کارهای بسیاری در این سبک ساختهام اما از من بهترها در این سبک فعالیت میکنند و بسیار پر کار هستند که بنده نمیتوانم بهسرعت کاری آنها برسم. البته این سرعت باعث شده 90 درصد کارهایشان پختگی لازم را نداشته و صرفاً مصرفی باشد.
وقتی من نیاز درست کنم؛ بازار هم ایجاد میشود اگر نیاز برطرف کنم باید من به دنبال بازار بگردم. این سبکی که خواهید شنید قطعاً این نیاز موسیقایی را در جامعه درست میکند چون ما در موسیقی مجاز کشور تاکنون چنین سبکی را نداشتیم یا شاید من نشنیدهام.
چه سبکی نداشتیم؟
پاپ آلترناتیو که تلفیقی از نوع خواندن ایرانی دارد و پایبند به هیچ قاعده و قانونی نیست و مثل موسیقی سنتی فکر نمیکنم. در کلیت جریان نگاه بازاری ندارم اما کارها بازاری است.
چطور میشود نگاه بازاری نداشت اما کار بازاری تولید کرد؟
چون اول نیاز را به وجود میآورم و بعد بازار ایجاد میشود. اگر زمانی (شما) شعر حافظ را بهجز سازهای سهتار، دف و تنبک میخواندید، میگفتند؛ این موسیقی نیست. مثلاً گروههای چارتار و دنگ شو در ادبیاتشان کار نو انجام نمیدهند بلکه در موسیقیشان اتفاق جدید افتاده و همین امر برایشان بازار ایجاد کرده است که در واقعاً کار نو انجام ندادند، فقط تلفیق نو داشتند.
تمام سعی من این است که فاکتورهایی مثل صدا، تنظیم، نوع خواندن و ... رعایت شود و جریان با خط فکری ادامه پیدا کند. چون کارها در سال 2016 و برای نسل بعد از من تولید میشود اگر این تأثیرها را نگذارد بهتر است انجام نشود.
تصمیم بر انتشار آلبوم دارید یا کارها بهصورت تک آهنگ منتشر میشود؟
قصد ما این است که فعلاً بهصورت تک آهنگ کارها را منتشر کنیم و طبق تصمیم خودم و اتاق فکری که دارم موزیک ویدیو برخی قطعات نیز ساخته میشود.
جالب است بگویم حتی موزیک ویدیوها و کاور قطعاتم هم موقعیت اثرگذار بودن را دارند و صرفاً من را معرفی نمیکند چون یک اثر هنری است و قرا نیست تصویر خودم باشد چون حتی در کاور قطعاتم نیز از تصویرم استفاده نکردم چون باید تصویر بهتری از کار به مخاطب نشان داده شود.
در موزیکهایم از چند نوع ادبیات استفاده میکنم که خط فکریهای همه آنها یکی است و ادبیاتی که بیشترین بازخورد را داشته باشد بهصورت آلبوم تولید میکنم.
درواقع سبک اصلی شما پاپ است ما در این سبک جز چند نفر محدود، کسی را نداشتیم که از تصویرش استفاده نکند
من خلاف جهت حرکت میکنم. زیاد مدعی نیستم که کارهایم از لحاظ هنری ارزش دارد. یک اثری زاده ذهن من است که شما میگویید مطمئن هستی راهی که میروی درست است یا خیر؟!
ما دو بخش مخاطب داریم یکی بازاری یکی به قول گفتنی آدمحسابی یا کسی که شعر را درک میکند (که این دسته اتفاقاً جمعیت بیشتری را در برمیگیرند). موسیقی پاپ صرفاً تفریحی است و ما جنبهی هنری آن را هم در نظر گرفتیم و برای گوش مخاطبی که رهاشده است کار میسازیم.
تهیهکننده، آهنگساز، خواننده و ... صرفاً برای رسیدن به پول، هنر برایش اهمیت ندارد و هر کاری را در زمان کم تولید میکند. ما برای مخاطبی که رهاشده است کار تولید میکنیم، برای مخاطب بازاری روزی چهار آلبوم منتشر میشود.
در جامعه ما نو است که مخاطبی به تنظیم اهمیت بدهد ما برای مخاطبانی موسیقی تولید میکنیم که به شعر اهمیت میدهند. برای «علیرضا ظریف» مهم است چه کسی کارهایش را گوش میدهد چون مفهوم اشعار باوجوداینکه با زبان محاوره صحبت میکند دشوار است. وقتی مخاطبی کارها را درک کند، من برایش ساز بزنم و بخوانم اهمیت دارد بازارش هم درست میشود کسی برای این دسته از مخاطبان موسیقی نمیسازد. کارهای فاخر ارزش دارد. نمیگویم کارهای من فاخر است حداقل مدعی هستم کپی نیستم و ادای کسی را در هیچچیز درنمیآوریم.
تمامی کارهای آلبوم آهنگسازی و تنظیم بر عهده خودتان است؟
آهنگسازی تمام کارها را خودم بر عهدهدارم اما اگر ملودی خوب بشنوم حتماً استفاده خواهم کرد فقط برای من مهم است از درگاه علیرضا ظریف کار خوبی به مخاطب ارائه شود.
ترانه خیلی کم دارم، بیشتر شعر محاوره است البته برای مخاطب عام هم کار دارم اما با یک طرز فکر با آنها صحبت میکنم. ترانهها از کتاب «نهنگ» آرین داوودی است با اشعاری از عزیز عباسی، پدیده نیشابوری که احتمالاً یک کار از علیرضا سلیمانی داشته باشم.
گفتی ادبیات برای شما مهم است و تمامی اشعار یک طرز فکر را دنبال میکنند اما این ترانهسرایان تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند
دوستان هنرمند شاعر نوع ابزارشان (سبک نوشتاری) متفاوت است اما طرز فکرها و نوع نگاهشان به اتفاقها به یکشکل است جهانبینی بزرگی دارند. من کار را طوری تألیف میکنم که جوان هم سن و سال من در کره شمالی اگر گوش کرد بتواند باکارها ارتباط برقرار کند و صرفاً برای شهری که در آن زندگی میکنم نباشد. این دوستان شاعر درگیر بازار نیستند بلکه درگیر پیدا کردن خط فکرهای یونیک هستند که من نیز چنین دغدغهای را دارم.
اگر بخواهید با دید یک آهنگساز و تنظیمکننده به کارهای آلبوم «علیرضا ظریف» نگاه کنید آیا قابلمقایسه باکارهای بازار موسیقی هست؟
اکثر کسانی که در برههای از زمان دیده میشوند فاکتورها را رعایت میکنند بهطور مثال سیروان کار خاصی در کارهایش انجام نمیدهد به ادبیاتش ساده میپردازد اما کیفیت را به زیباترین شکل ممکن رعایت میکند و هدفش معلوم است من نیز هدف مشخصی دارم. سیروان در یکی از مصاحبههایش میگفت؛ "موسیقی بینالمللی" که بنده معتقد چنین چیزی نیستم چون تمام ملتها به زبان و لهجه خودشان موسیقی را تولید میکنند و ما چیزی به اسم موسیقی بینالمللی نداریم البته بحثم روی موسیقی کلاسیک نیست.
ما بهطور مثال راک هندی داریم اما کسی گوش نمیدهد اما اگر با زبان بینالمللی همان موسیقی را بنوازند شنیده میشود
زبان، موسیقی را درگیر خود میکند که این اشتباه است. به نظر بنده ادبیات بعدها برای سرگرمی و خط فکریها به موسیقی اضافه شده است. یک قطعه با کلام را ممکن است بیست هزار نفر بخوانند اما یک قطعه موسیقی را بیست میلیون نفر میشنوند. ازنظر من ادبیات در موسیقی اضافه است.
پس چرا ادبیات در کارهای خودتان حائز اهمیت است؟
کلام وقتی در موسیقی هست باید در اوجترین نقطه خودش، حرفی برای گفتن داشته باشد. برای من اتفاق افتاده درجایی میگویند فلان خواننده را میشناسی میگویم نه! بعد تعجب میکنند که چرا خوانندهای که کنسرتهایش پر است را نمیشناسم. برای من ادبیات مهم است که خواننده فهم من را در چه اندازه دانسته است که با من حرف صحبت میکند.
یکی از انتقادهایی که به من میشد این بود که چرا موسیقی (کارهای داخلی) گوش نمیدهم چهارتا آلبوم خریدم از قطعه یک تا قطعه آخر آلبوم فقط معشوقه این آقا رهایش کرده و رفته بودند و موسیقی خاصی نمیشنیدم. جالب است که جزو پرفروشترین آلبومها نیز بود.
وقتی قطعه یک معشوقه رهایش کرده است قطعاً قطعه آخر برنمیگردد ...
دقیقاً (با خنده) یعنی هیچ دغدغه و نگاه بزرگتری این هنرمند ندارد انگار در سن 13 سالگی خودش گیر کرده و شاید هم به خاطر فشارهایی است که از طرف تهیهکننده وارد میشود که حتماً کارهای «تین ایج» کار کنند تا گیشه داشته باشند.
اگر تهیهکننده به خودتان بگوید، این کار را انجام نمیدهید؟
حتی بیشرمانهتر از این هم پیشنهاد داده شده، دلیل اینکه تا الان کارنکردهام، همین بوده است. من خط فکری دارم که دوست دارم آن را در پیش بگیرم اگر خط فکری دیگری را بروم صرفاً یک اپراتور هستم و هنرمند نیستم. در این مواقع باید یکسری تاوانها را هم بدهیم که بنده تاوان دادهام. بزرگترین آنهم عمرو وقت است. اکنون 27 سال دارم و زمان بیستسالگی موقعیت انتشار آلبوم را داشتم اما صبر کردم اول خودم و بعد اطرافیانم (که به من کمک میکنند) به بلوغ فکری برسیم. به نظرم هیچچیزی زورش به کار خوب نمیرسد. من نمیگویم کار خوب تولید میکنم (ازنظر من عالی است) ولی باید ببینیم مخاطب چه میگوید. اگر موسیقی که مخاطب میخواهد را ارائه دهم، با پفکنمکی برایم فرقی ندارد چون میدانستم مخاطب چه چیزی دوست داشته، فقط آن را ساختم تا پولی دریافت کنم وقتی میتوانم موسیقی خوبی بسازم که گیشه هم داشته باشد.
درواقع آلبوم شما بازار جدید خواهد داشت؟
ممکن است.
آلبوم چه تاریخی منتشر میشود؟
سعی میکنم امسال هر طور شده آلبوم را منتشر کنم همانطور هم که گفتم پایبند هیچ قانونی در موسیقی نیستم. به نظرم سبکهای موسیقی باهم دوست هستند این آدمها هستند که با یکدیگر مشکلدارند. بهطور مثال آقای شجریان در نوشتن موسیقی سنتی خیلی سختگیر هستند که حتماً باید سنتی نوشته شود و از چارچوب خارج نشود و میگویند فلان سبک را نمیپذیرند.
من هم مثل همان سازها و سبکها هستم و همه سبکها را تلفیق میکنم تا به موسیقی جدیدی برسم که برای خودم و مخاطب لذتبخش باشد. همین حالا شاعران درجه دو ما جلسه شعرهای فوقالعادهای دارند و همه در این جلسات شرکت میکنند درصورتیکه قبلاً فقط دو جلسه ترانه (عبدالجبار کاکایی و افشین یداللهی) را داشتیم این یعنی مردم اهمیت میدهند. زمانی وقتی پیچ رادیو را باز میکردی فقط «حسام الدین سراج» میخواند که به آن هنر تحمیلی میگویم درصورتیکه اکنون دیگر اینگونه نیست ما گروه پالت را داریم که در فرهنگی ایرانی کاملاً غربی کار میکنند. اصلاً ذات موسیقی اینگونه است که من باید در فرهنگ کشورم، خودم را معرفی کنم نه اینکه من تا بیستسالگی در ایران بودم بعد چند کلاس زبان و دوتا مسافرت ترکیه و پاتایا رفتم دیگر استاد فرهنگ غربی شده باشم! این را نمیپذیرم یا باید در یک فرهنگ متولدشده باشی که راک را با فرهنگ انگلیسی بنوازی یا واقعاً باید در فرهنگ خودت موسیقی را معرفی کنی و کار جدید انجام بدهی. نمونهاش در کشور خودمان «کوروش یغمایی» را داشتیم که قرار است ما هم همین کار را در سبک پاپ انجام میدهیم.
بحث فرهنگ و ادبیات شد، کار «کریستیانو رونالدو» بسیار بحثبرانگیز بود و از طرفی مخالفهای زیادی هم داشت
مخالفت صرفاً جهت حیا بود! یکسری اتفاقات اطراف ما رخ میدهد و ایرانیان شرم و حیا خاصی دارند. شخصاً در جمعهای خصوصی هم حرفهایی را بیان نمیکنم مخصوصاً وقتی بخواهم با قشر بزرگتری صحبت کنم. نظرهای مخالفها را دیدم که ایرادات بیشتر سلیقهای بود و علمی نبودند به همین خاطر نمیپذیرم.
اگر موافق بودند سلیقهای نبود و میپذیرفتید؟
خیر؛ بحث نوع مخالفتها است. مگر این جریان، مسئلهی پنهانی است؟! این مسئله به حیا برمیگردد.
فکر میکنم بیشتر به فرهنگ برگردد
بیفرهنگی هم نشده است
منظور بیفرهنگی نیست، مسائلی است که شاید بیان آن، بهنوعی عرف جامعه ما نباشد
منظور من این نیست که نقد علمی صورت نگرفته است. یکی از کاربران نوشته بود "یک کار هم برای علی دایی می خوندی" این مسائل اذیت کننده است. این کار درواقع در مورد عکس «کریستیانو رونالدو» روی دیوار خانه یک زوج است که خانم خانه عاشق کریستیانو رونالدو است و مرد خانه چون نمیتواند به اوج فیزیکی برسد دیوانه میشود. برای خود من این موضوع پیشآمده است.
به نظر من؛ کریستیانو رونالدو ما به ازای بهرام رادان و محمدرضا گلزار خودمان است. فقط جسارت بعضی وقتها به مزاج خیلیها خوش نمیآید.
ما در ادبیات ازایندست اشعار و حتی بیپردهتر هم داریم ممکن است خیلی از شاعرها هم اینگونه شعر بنویسند اما هیچوقت در جلسه شعرها نمیخوانند. حالا شما که مدعی اهمیت شخصی به کلام هستید این شعر را خواندید
من کار عجیبوغریبی انجام نمیدهم اگر منوال بر این شده که دیگران انجام نمیدهند دلیل بر این نیست که من نیز انجام ندهم. من وظیفهام را انجام میدهم. اکنون صحبت بر سر عدم ماندگاری موسیقی است. چه چیزی کار را ماندگار میکند؟! نمیخواهم بگویم کار من ماندگار میشود چون زمان این مسئله را مشخص میکند ولی آقایانی که قبل از انقلاب کار میکردند مثل فرهاد و ... چند سال است که مردم گوش میدهند؟! هنرمند از بالا به جامعه نگاه میکند نه از جامعه به جامعه! هنرمند با هنرش به جامعه القا میکند که چگونه رفتار کند.
«کریستیانو رونالدو» طنز اجتماعی است و در آخر کلامش پیامی را به مخاطب میدهد و کاملاً قوانین ادبی را رعایت کرده اگر رپر ها این کار را میخواندند، میگفتند رپر هستند اما قوانین رعایت شده و هیچ ایرادی نمیتوان گرفت. زبان کار بیپرده هست اما بیادبانه نیست! بیشتر جسارت دارد. من خودم را سانسور نمیکنم.
در ادامه هم این جسارت را خواهیم دید
بله در تمامی کارها این جسارت وجود دارد از زبان آدمهایی صحبت میکنم و از موقعیتهایی تصویر میگیرم و به مخاطب نشان میدهم که شاید کمتر از آنها صحبت شده باشد. البته من و تهیهکنندهام ریسک بزرگی میکنیم ممکن است این سبک را ادامه بدهم و زمین بخورم و هیچوقت نتوانم بلند شوم ولی برای خودم ارزش دارد حداقل سعی خودمان را کردهایم که کاری جدید و یونیک ارائه دهیم.
آلبومهایی که اخیر منتشر شد کدام نظرتان را جلب کرد؟
من آلبومی نشنیدم که بخواهد در حد پتانسیل ادبیات موسیقی ما باشد همان چیزی را شنیدم که درگیر بازار موسیقی بوده است و متأسفانه در نود درصد آنها مؤلف یا خود خواننده مقصر نیست و فشاری است که از سمت تهیهکننده وارد میشود که کاری بخوانند تا در استیج جواب بدهد.
در آلبوم «فریدون آسرایی» سعی شده بود که خوب کار شود و بهترین آلبوم هم انتخاب شد. «محسن چاوشی» با کلی تبلیغات و غیره و با تیتر "آلبوم درجهیک" آلبومی را تولید میکند. شاید با تیتر بتواند مخاطب را گمراه کرد. مثلاً از سیروان خسروی در اکثر سایتها تیتر "اولین کنسرت آنپلاگد ایران" را خواندم درصورتیکه ایشان وقتی به دنیا نیامده بودند تمامی کنسرتها در ایران آنپلاگد بود و کنسرتهای فرمان فتحعلیان به همین شکل بود. ما با تیتر کار نمیکنیم بلکه با موسیقی و هنر صحبت میکنیم.
متأسفانه من موسیقی ایرانی زیاد گوش نمیکنم وقتی آلبومهای اخیر را خریدم دیدم هیچکدام ایرانی نیست و تحریر ایرانی دلیل بر ایرانی بود کار نیست و هیچکدام تلفیق درست شعر و موسیقی ندارد مگر در برخی کارها که خوشبختانه رد پای بهروز صفاریان در آلبوم محسن چاوشی کاملاً حس میشد.
شخصاً بهروز صفاریان را به این میشناسم که فاکتورها را رعایت میکند به همین خاطر نتیجه درستی هم گرفته میشود. من هیچکدام از کارهای منتشرشده را درجهیک نمیبینم نه اینکه موسیقی پاپ درجهیک نباشد ما موسیقی پاپ درجهیک نداریم چون ترانههای خوبی نوشته نمیشود.
متوجه نشدم بالاخره آلبوم «محسن چاوشی» خوب است یا خیر؟
نیست!
پس تعریف از بهروز صفاریان چه بود؟
این را گفتم که مقایسه کنیم باکارهای قبلی که محسن چاوشی انجام داده است زمانی که بهروز صفاریان به کار اضافه میشود، من به خاطر یک فاکتوری به اسم موسیقی و تنظیم جذب این آدم میشوم. آلبوم «امیر بی گزند» سروصدا نیست و از لحاظ موسیقی و ساختاری فوقالعاده است اما مابقی فاکتورها نوع خواندن و طرز فکر انتخاب شعر همان بود. قصد ندارم که محسن چاوشی را بکوبم حداقل از آن دسته آدمهایی است که سعی داشته موسیقی باکیفیت کار کند.
حرف پایانی؟
من هیچوقت اسم آهنگساز و تنظیمکننده را روی خودم نگذاشتم و خودم را وارد جریان اپراتوری میدانم چون در این چند آلبوم، بالای سیصد قطعه و حتی تیتراژهای تلویزیونی که ساختم خط فکری گرفتم. هیچ کجا هم مدعی نشدم که آهنگساز و تنظیمکننده هستم انشا الله از این به بعد خواهم گفت.
منبع: ریتم نو
نویسنده: مریم رفایی