هماکنون با نشریاتی چون: «طنز و کاریکاتور»، « بچه مشد»، « خطخطی»، « روزنامه عصر مردم شیراز»، « انجمن طنز رندان اداره ارشاد استان فارس » و « انجمن طنز حوزه هنری استان فارس» همکاری مستمر دارد.
طی گفتوگویی که بین او و خبرنگار ریتم نو صورت گرفت، او به سؤالاتی در خصوص ماهیت کاریکلماتور پاسخ داد تا از اشتباهی که بعضی جوانان در نامگذاری متنهایی به نام کاریکلماتور دارند،جلوگیری شود.
با علم بر اینکه اولین بار_توسط پرویز شاپور _ در سال 1347 «نام کاریکلماتور» بر متنی اطلاق شد. بفرمایید که این شکل نوشتن را باید در حیطهی نثر بررسی کرد یا شعر ؟
درود بر شما، فکر میکنم سال 1346 بود، مردادماه که نام کاریکلماتور را استاد احمد شاملو که آن زمان سردبیر ماهنامۀ" خوشه" بودند، بر اینگونه نثرهای طنز گذاشتند، البتّه لازم به یادآوری است که کاریکلماتور میتواند به شعر هم تنه بزند، در کاریکلماتور قالبی وجود دارد که من بسیار از آن استفاده میکنم(برعکس دیگر کاریکلماتور نویس ها) و آن را «غزل کاریکلماتور» نامگذاری کردهام، مانند:« تنهاییام گم میشود، وقتی تو پیدا میشوی»که همین کاریکلماتور مطلع غزلی طنز گردیده که دو بیت آن را خدمتتان پیشکش میکنم:«تنهاییام گم میشود وقتی تو پیدا میشوی باهمت پودر و ریمل جانا چه زیبا میشوی
از بهر تفریح هم شده بیا به خانهام وقتی در آغوشم کشی آنسان تو زیبا میشوی»
با این اوصاف اینگونه برداشت کردم که نمیشود بهصورت یک ژانر مستقل به این پدیده نگاه کرد چون گاهی اوقات شعر است و گاهی اوقات نثر بیشتر گونهای از نوشتار است مثلاً کاریکلماتور گونه!نظر شما چیست؟
کاریکلماتور خودش است، کاریکلماتور گونه نمیشود
منظور بنده این است که بنا به گفتهی جنابعالی گاه کاریکلماتور را در شعر میبینیم گاه نثر ؛ با این توجه میتوان کاریکلماتور را ژانر مستقلی دانست ؟
بله، کاریکلماتور مستقل است، اما میتواند شعرگونه هم باشد، اگر کاریکلماتور را درختی فرض کنیم، ریشه و شالودۀ آن، باری با واژههاست، این درخت دارای بیش از چهل شاخه(قالب) است که یکی از آنها شعرگونگی است، یک شاخۀ دیگر آن،آرایههاست(صنایع ادبی)، که این شاخۀ اصلی خود ، بیش از بیست شاخۀ فرعی دارد(آرایههایی چون: ایهام جناس و...)، بنابراین کاریکلماتور مستقل است و گاه به شعر تنه زده و شعرگونه میگردد.
اگر بپذیریم کاریکلماتور به هر شکل آن نگاهی به طنز دارد(گاه گروتسک)به نظر میرسد عنصر اصلی این آثار نگاه طنزآمیز است در خصوص جایگاه طنز در این آثار توضیح دهید. به نظر شما استفاده از طنز در این آثار باید به چه شکلی باشد؟
اصولاً کاریکلماتور شاخهای از طنز و زیرگروه طنز است و از طنز در همۀ قالبهای کاریکلماتور باید استفاده گردد والا آنیک جملۀ سادۀ معمولی خواهد شد و یا یک جملۀ قصار چون جملات معمولی و بدون مفهومی که امروزه در فضای مجازی و رسانههای نوشتاری بهعنوان کاریکلماتور به خورد مردم و متأسفانه جوانان ما میدهند، اینان کاریکلماتور را به بیراهه سوق دادهاند.
برداشت بنده از سخنان شما این است که اگر متنی ادعای کاریکلماتور بودن بکند اما از طنز استفاده نکند به بیراهه رفته است مرز این استفاده تا کجاست؟زیرا طنز همگونههای مختلف دارد.آیا این طنز فقط در بستر بازیهای زبانی ایجاد میشود(بامطالعه و بررسی متنهایی از پرویز شاپور ،برداشت من این بود طنز وابسته و عجین شده با کاریکلماتور اکثراً بهوسیلهی بازیهای زبانی به وجود آمدهاند میخواستم نظر جنابعالی را بدانم)
دقیقاً همینگونه است، طنز در کاریکلماتور باید بازیهای زبانی باشد، مانند: ناخدا لنگر "کشید"، روی ماسههای ساحلی!(ابوالقاسم صلحجو)
به نظر شما استفاده از طنز در این آثار چه رسالتی را دنبال میکند ؟چون فکر میکنم مخاطب این متنها بیشتر از اینکه به خنده وادار شود به فکر فرو میرود که این امر نیز بافهم عمق بازیهای زبانی میسر میشود بهصورت که مخاطب با آمیزهای از جمع اضداد(غم و شادی) روبهرو میشود
کاملاً اینطور است که میفرمایید،امّا طنز چون فکاهی موجب خنده نمیشود، بلکه خواننده یا شنونده را ابتدا به فکر میکشاند و پس از یافتن و ادراک لایۀ زیرین طنز، نیشخند یا تلخ خند یا لبخند یا... میزند و از درون احساس خرسندی و شادی به شوند درک و فهمیدن منظورِ نویسندۀ طنز میکند و از درون به سبب انتقاد از نارساییها و کمبودها و....، غمگین و ناراحت میگردد.
از این نظر است که کاریکلماتور کمتر به فکاهی و هجو نزدیک میشود و کوشش میشود که در محدودۀ و پیرامون طنز بچرخد.
چرا به کاریکلماتور بهعنوان یک نوع ادبی بهمانند نوعهای دیگر توجه نمیشود مثلاً انجمن کاریکلماتور داریم؟کتابهای مستقل کاریکلماتور؟کارگاه کاریکلماتور و...؟
شوربختانه هیچکدام را نداریم، نه انجمن کاریکلماتوری در سطح ایران و نه کارگاه کاریکلماتور، فقط من در انجمنهای طنز و انجمنهای ادبی، کاریکلماتور را بهصورت خوانشی پیشکش(ارائه) میکنم درحالیکه کاریکلماتور نثر طنزی نوشتاری است.
کتابهایی نیز زیر سر نویس(عنوان) کاریکلماتور با بودجۀ شخصی آنها به چاپ رسیده که کمتر از ده در صد آنها کاریکلماتور نیست، کاریکلماتور نویس های این دوره و زمان، بعضی از ستونهای مجلّۀ توفیق پنجاه سال را به نام کاریکلماتور به خورد خواننده دادهاند و او را شستشوی مغزی دادهاند، جوانان علاقهمند به این نوع ادبیات هم به این نوع نوشتهها عادت کردهاند، مانند: شاید دایناسور، پدر جدّ مارمولک باشد!، که اینگونه نوشتهها جملاتی معمولی است و کاریکلماتور نیست، امّا چون کتابهای این نوع افراد به چاپ رسیده و در دسترس جوانان است، اینها را کاریکلماتور میشناسند.
برای رفع این مشکل چه باید کرد ؟آیا شما قصد چاپ کتاب ندارید تا شاید مقابلهای باشد با این نثرهای ساده؟
چرا، دوست دارم کتابهای کاریکلماتور من چاپ گردد تا همۀ کاریکلماتور نویس ها، حتی بزرگان شناختهشدۀ در این رشته، هم با قالبهای آن آشنا گشته و دیگر از آن قالبهای اشتباه استفاده نکنند، اگر خودستایی به نظر نیاید، لازم به توضیح است که من دارای بیستودو کتاب کاریکلماتورِ تایپشده و روی سی دی،آمادۀ چاپ دارم که نخستین آن با عنوان:" به پرویز شاپور سنجاق شدهام"سال 1388 شابک گرفته و در طاقچۀ انتشارات بینالمللی نوید شیراز تاکنون خاک میخورد و به شوند گرانی کاغذ، از زیر بار چاپ آن شانه خالی میکند،ادارات مسئول چون حوزۀ هنری و ادارۀ ارشاد نیز فقط برای آشنایان و وابستگان، سرمایهگذاری میکنند، شاید من تمام کتابهایم را، به همراه تشییع خودم، تشییع چاپ کنم!!
منبع : ریتم نو
نویسنده: فرزین پاکطینت