[حسن علیشیری/ ترانهسرا]
نظر جامع و کلی درباره ترانههای این آلبوم
قبل از هر چیز بگویم که باید از هر صدا و اتفاق تازه در موسیقی پاپ استقبال کرد. فکر میکنم موسیقی ما نیازمند صداها، فضاها و انرژیهای تازه است و جوانانی که وارد این عرصه میشوند با رعایت اصول و مقدمات قطعاً میتوانند کمک کنند. منظور از مقدمات مبانی کار است. هیچکس مخالف خلاقیت و شکستن ساختارها نیست اما به نظر میرسد بدون رعایت مبانی اولیه و یا شناخت آنها، نمیتوان ساختارشکنی کرد.
در مورد آلبوم انرژی مثبت باید بگویم در درجه اول خیلی خوشحالم که با یک ترانهساز (سانگرایتر) طرف هستیم. ترانهسازها اگر بتوانند با ایجاد فضاهای جدید بهویژه فضای ملودیک تحولی در فضای موسیقی و ترانه ما به وجود آورند، قطعاً میتوانند کمک بیشتری به موسیقی ما کنند.
جدا از این نکات باید بگویم که در بخش ترانه این آلبوم با خطاهای اولیه روبرو هستیم. تعداد بسیار زیادی اشتباه در قافیهها وجود دارد. وقتی درباره لزوم رعایت قافیه صحبت میکنیم صرفاً منظور فقط رعایت قوانین و قواعد نیست. یعنی قافیه فقط بهصرف قانون بودنش نباید رعایت شود زیرا قافیه نقش موسیقیایی هم دارد و تأثیر شگرف و شدیدی بر موسیقی کلام میگذارد.
تعداد زیادی از ترانههای این آلبوم ازنظر قافیه دارای اشتباه و مشکلاتی جدی است. قسمتهایی هم که اشتباه وجود ندارد، قافیهها تکراری هستند و اتفاق تازهای در آنها و همچنین محتوا و تصویرسازی نیفتاده است.
من اکیداً به آقای فرخ پیشنهاد و توصیه میکنم که از حضور یک ترانهسرا در کنار خودشان استفاده کنند. ما ترانهسازانی داشتیم که در شروع کار خود ملودی خوب ولی ترانههای ضعیفی داشتند و بهمرورزمان با یادگیری و مشورت گرفتن توانستند ترانههای خوبی بنویسند.
بهطورکلی ترانههای این آلبوم بسیار ضعیف هستند و این اتفاق خوب و مثبتی نیست.
به طور معمول در آلبومهای موسیقی، زمانی که ترانههای آلبوم را یک نفر سروده، شاهد تکرار خواهیم بود. آیا در این اثر هم این موضوع اتفاق افتاده است؟
برای همه آلبومها نمیتوان قاطعانه این نظر را داد. ما آلبومهایی در موسیقی ایران و حتی در سطح جهانی را شنیدهایم (بهویژه کانسپت آلبومها) که یک ایده مرکزی را دنبال میکنند و در آنها یک ترانهسرا یا ترانهساز حضور دارد و در آنها یکنواختی مشاهده نمیشود. اما نظر من هم درباره این آلبوم با توجه به ضعف موجود در ساختار ترانهها، محتوا و تصویرسازی با نظر شما یکی است. اگر دستکم قطعاتی از ترانهسرایانی متفاوت در این آلبوم میشنیدیم، شاید احتمال این وجود داشت که فضا ازنظر ترانهها متفاوتتر و بهتر شود.
از طرف دیگر بهعنوان یک مخاطب فکر میکنم فرزاد فرخ صدای خودش را پیدا نکرده و ما در قطعات مختلف صداهای متفاوتی از ایشان میشنویم. البته در کارهای اول بسیاری از خوانندهها این مسائل وجود دارد و ممکن است خوانندهها با کسب تجربه به صدای واقعی خود برسند که این موضوع زمان میبرد.درنهایت در این آلبوم ما ازنظر وُکال هم با یکدستی و هارمونی روبرو نیستیم.
در بحث تنظیمها هم قطعاتی که هنرمندان مطرحتر و باتجربه ما تنظیم کردهاند، استانداردتر هستند. اما همین قطعات هم اتفاق خاصی را رقم نزدهاند و در بهترین حالت فقط یک تنظیم استاندارد و مناسب را شاهد هستیم
استفاده از تکست رپ در برخی آثار این آلبوم مانند حس بیخیالی
وجود فضای شبه رپ در قطعات پاپ بیسابقه نیست. در حال حاضر من روی این قطعه خاص حضور ذهن ندارم اما بهطورکلی خلاقیت عجیبی در بخش وُکال کار ندیدم. حتی شباهتهایی به بعضی خوانندگانی که طی این سالها در حال فعالیت هستند، وجود دارد که ممکن است در آلبوم اول بدیهی به نظر برسد و خیلی عجیب نیست اما درنهایت باعث میشود به این آلبوم بهعنوان یک اثر خلاقانه و تأثیرگذار توجه نشود.
حس من این است که ایشان یک قطعه هیت داشتند که اگر اشتباه نکنم "هوای تو" است و سپس در کنار آن قطعات دیگری هم قرار داده و منتشر کرده که این قطعات بهویژه در بخش ترانه دارای مشکلات خیلی جدی هستند. فکر میکنم تهیهکنندگان آلبومها در کنار مشاورانی که در زمینه موسیقی دارند، باید افراد متخصصی در زمینه ترانه هم داشته باشند و پیش از انتشار ترانهها را بررسی کنند. چون ترانهها واقعاً ایراداتی ابتدایی دارند که با ویرایشی ساده و تغییراتی در چند کلمه قابل برطرف شدن بودند اما این اتفاق نیفتاده است. مطمئناً مخاطب هم این را لمس و حس میکند و در برداشتی که نهایتاً از آلبوم دارد، تأثیر میگذارد.
ارزیابی ترانه قطعات هوای تو و دیوانگی
ملودی این دو اثر که قبل از انتشار آلبوم پخششده بودند، باعث شدند به نسبت قطعات دیگر بیشتر شنیده شوند چون در ترانه که عملاً اتفاق خاصی نیفتاده است. در این ترانهها ما با زبان معیاری روبرو هستیم که در این سالها استفاده از آن مد شده است و ظاهری فخیم به ترانه میدهد ولی در باطن با چیزی جز حرفهای تکراری روبرو نیستیم.
ترانه این دو اثر هم جز همان ترانههای دارای ایراد است ولی همنشینی آنها با ملودیهایی که شاید تأثیرگذار هستند و در فضاهای شبه مرثیه قرار دارند و این روزها استفاده از آنها باب شده، باعث بیشتر شنیده شدن آنها میشود.
دلایل استقبال از قطعه دردانه
نظر کلی من درباره تمام قطعات این آلبوم این است که ترانه خوبی ندارند که بهواسطه آنها شنیده شوند. ما این موفقیت را در آلبومهایی میتوانیم ببینیم که ترانه و کلام آنها تا مدتها بهیادماندنی است و نه فقط در زمان انتشار آلبوم و سالها بعد از انتشار آن اگر از مخاطب درباره این قطعات پرسیده شود، کلام آن را به یاد میآورند.
ما در این یک دهه اخیر قطعات هیت داشتیم که درگذر زمان فراموش شدند و شاید تنها کمی از ملودی آنها در خاطر ما باشد و ترانه آن دیگر به یاد مخاطب نیاید.
در ترانه اثری که نام بردید هم هیچ اتفاق ویژهای رخ نداده و احتمالاً به خاطر فضای کلی موسیقی مورد استقبال مخاطبی که ایشان را شناخته و صدایش را دوست دارد، قرارگرفته است.
همانطور که چند بار در این گفتگو اعلام کردم، اگر ترانه تمام قطعاتی که درباره آنها صحبت میکنیم توسط یک ترانهسرای حرفهای سروده یا دستکم توسط یک کارشناس و مطلع در امور ترانه ویرایش و معایب آن برطرف میشد و اگر لحظات و تصاویر خلاقانه و ناب در آنها وجود داشت، میتوانست نمره کلی اثر را بسیار بالاتر از نمره فعلیاش ببرد که متأسفانه این اتفاق نیفتاده است.
استفاده از واژههای تکراری مانند دلبر و دیوانه
با توجه به استفاده زیاد از کلمه دیوانه در ترانههای دو سه سال اخیر، به نظر میرسد موسیقی پاپ ایران دارد به دیوانهخانه میشود. امروزه کمتر ترانهای را در بخش بازاری موسیقی ایران پیدا میکنیم که این واژه در آن نباشد. گویا وقتی چند اثر که این واژه را در خود دارند هیت میشوند همه دنبال استفاده تکراری از این واژه هستند. من حتی به دوستانی برخوردم که هنگام سفارش ترانه اصرار به وجود واژه "دیوانه" دارند. من نمیگویم فرزاد فرخ پیرو این مد این کار را کرده است. ولی فضای کلی موسیقی اینگونه است. زمانی در یک آلبوم با تکرار کلمهای روبرو میشویم و حس میکنیم استفاده از آن آگاهانه است و ترانهسرا به دنبال مفهومی کلی در آلبوم بوده و با تکرار کلمات در پی ایجاد حسی در آلبوم است. این موضوع ارزشمند است اما در آلبومها و آثار اینچنینی معتقدم این موضوع از کوچک بودن گنجینه واژگان ترانهسرا نشات میگیرد.
وقتی ترانهسرا تعداد واژگانی که در ترانه و شعر بکار میبرد کم است و دایره واژگانی کوچکی دارد، دائم با کلمات تکراری مواجه میشویم. این موضوع در ترانه امروز ما فراگیر شده است. بهطوریکه تعدادی واژه است که مرتب تکرار میشوند. مثل واژه دلبر که در یک اثر هیت شنیده میشود و بلافاصله در ترانههای دیگر خوانندگان یا همان خواننده شنیده میشود بدون اینکه حتی معنای دقیق آن واژه تداعی شود یا در جای درستی قرار گیرد.
این کارها ترانه را شبیه به جدول کلمات متقاطع میکند. انگار ترانهسرا تصمیم گرفته حتماً واژههای دلبر، دیوانه و جانان را در ترانهاش استفاده کند و جوری ترانه را بچیند که این واژهها به کار رود و انتظار دارد مخاطب در مواجهه با آنها مثل ترانههای پیشین دارای این کلمات استقبال مشابه را به عمل آورد. درحالیکه مطمئنم حتی در بخش بازاری موسیقی هم این اتفاق نمیافتد.
کمک به خواننده با نقد منصفانه
من در انتها دوباره تأکید میکنم که حضور هر صدای تازه و هنرمند جدید مغتنم و ارزشمند است و تلاشی که میکند و وقت و سرمایهای که میگذارد، بخصوص در شرایط فعلی کشور و با این وضعیت اقتصادی شایسته احترام و تقدیر است. اما زمانی که بهنقد و داوری تخصصی میرسیم ناچاریم از این مسائل عبور کنیم.
تمام مواردی که من گفتم با دید کاملاً تخصصی به ترانههای این آلبوم بود و هدف این است که کمکی به این خواننده کنیم تا در کارهای آتی خود که با صرف انرژی، زمان و سرمایه تولید میشود دستکم به آثار ماندگارتری برسد.