این هنرمند با تمام سختیهایی که بر سر راهش است توانسته انسانهایی را دورهم جمع کند که علاقهمند هستند، فرهنگ کشورشان را ارائه دهند و در این راه با دلالهای فرهنگی و مافیا هم مواجه شدهاند که دست از سر این هنرمندان حتی در غرب هم برنداشته و به قول فولادوند سعی دارند موسیقی عقبماندهای را بهعنوان موسیقی ایران به جامعه غرب معرفی کنند!
با این حساب آرش فولادوند و امثال این هنرمندان باید برای حضور در کشورشان حمایت شوند تا بتوانند موسیقی کلاسیک ایرانی را نهتنها به جامعه غرب بلکه به تمام دنیا معرفی کنند.
از حضورتان در ایران و فعالیتتان بگویید؟
مهمترین کار بنده شناخت جامعه هنری ایران و آشنایی و ملاقات حضوری با موزیسینهای شاخص و پیشکسوتان عرصه فعالیتم بود.
بزرگترین اتفاق آن، دیدار با لوریس چکناواریان بود که همیشه آرزوی دیدارش را داشتم و توانستم از راهنماییهای ایشان بهره ببرم.
درباره این گفتگو و راهنماییهای لوریس چکناواریان بگویید؟
ایشان صحبتهایی را درزمینهٔ رهبری ارکستر مطرح کردند و گفتند؛ در اروپا بیشتر از پیش در حوزه موسیقی کلاسیک فعالیت داشته باشم. حتی در باب علاقهام به موسیقی فیلم، تأکیدشان بر فعالیت و پیشرفت در همان موسیقی کلاسیک بود چون اروپا بهترین مراکز موسیقی کلاسیک را داراست. البته معتقد بودند اگر به موسیقی ایرانی علاقهمند هستم به ایران بازگردم اما برای پیشرفت، با توجه به جایگاهم در اروپا، آنجا تماموقت و همتم را برای موسیقی کلاسیک بگذارم تا به بهترین شکل آن را بیاموزم. که صحبتشان کاملاً منطقی و درست بود.
با توجه به حضورتان در اروپا که طبق صحبتهایتان بهترین مراکز موسیقی کلاسیک در آنجا وجود دارد، موسیقی امروز ایران و اوضاع ارکسترها را چگونه ارزیابی میکنید؟ (البته نمیدانم از ارکسترها بازدید داشتید یا خیر!)
متأسفانه در مدت اقامتم در ایران، در کنسرتهایی شرکت کردم که کارهای قوی به لحاظ موسیقی در آن ارائه نمیشد اما به دلیل حجم بالای تبلیغات، توانسته بودند سالنهای بالای دو هزار نفر را بهراحتی پر کنند و این در حالی است که در مقابل میبینیم به کنسرتها و موسیقیهای والا بهاداده نمیشود چون این نوع موسیقیها تجاری نیستند و نمیتوان با آن تجارت کرد به همین خاطر هیچ حمایت مالی جدی از آنها صورت نمیگیرد. اما بهوضوح شاهد حضور هنرمندان بااستعداد و موفق ایرانی در خارج کشور هستم که برای ادامه تحصیل میآیند. همچنین در ایران هنرمندانی دیدم که به لحاظ سلفژ و اجرا با دانشجویان سطح عالی کنسرواتورهای ملی اروپا قابل قیاس هستند. مسلماً این دوستان هیچگاه فرصت حضور در مراکز عالی را نداشتند و این مهم نشان میدهد با چه سختیهایی در حال پیشرفت هستند که جای تقدیر و تشکر دارد.
این هنرمندان جایگاه خودشان را میشناسند و اجازه نمیدهند هر تاجری از موقعیت اجتماعی و هنریشان استفاده کند. به همین خاطر علاقهمند آشنایی بیشتر با آنها هستم چون میتوانیم کمکی برای یکدیگر باشیم!
صحبت از کمک به دوستان موزیسین در ایران شد؛ شما که قصد اجرا در ایران را دارید، آیا تصمیمی هم برای همکاری با همین دوستان گرفتهاید؟
مسلماً برای اجرا در ایران از این دوستان موزیسین دعوت خواهم کرد. چراکه با بهترین حامیان مالی هم؛ ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی نمیتواند با چهل نوازنده به ایران سفر کند. به همین خاطر حضور این دوستان با توجه به شناختشان از محیط هنری ایران میتواند کمک بزرگی باشد. البته بااینکه جامع هدف بنده اجرا برای مردم کشورم است اما فکر نمیکنم در چند سال آینده بالأخص امسال بتوانیم برنامهای در ایران داشته باشیم. از طرفی تمام سعی من بر این است که هرچه سریعتر این مهم تحقق یابد که مستلزم روابط بیشتری ست و بیشترین کمک را همین دوستان موزیسین میتوانند داشته باشند.
چرا تلاش نمیکنید این اجرا زودتر در ایران اتفاق بیفتد؟
برگزاری چنین برنامههایی برای گروههای پنج یا شش نفره سادهتر است اما برنامهریزی و هماهنگی برای ارکستری با چهل نوازنده و سی کُریست، بسیار دشوار میشود. و از لحظه ورود در ایران تا محل اقامت و ساعت حضور در سالن مستلزم برنامهریزیای بسیار جدی است که هم به لحاظ مالی، فکری و زمان نیازمند انرژی بالایی ست که تا چند سال آینده اجرایی نخواهد شد.
ایدهای که دارم این است که بتوانیم با حدود 15 نفر از اعضای فرانسوی ارکستر پاریس شرقی به ایران سفر کنیم و اعضای دیگر از موزیسینهای محلی ایران باشند اما همین مهم هم از ویزا تا امنیت فکری این دوستان مستلزم برنامهریزی گستردهای است و جدای از تمام مسائل مطرحشده، بحث مجوزها هم وجود دارد که بهخودیخود پروسه طولانی خواهد بود.
این مسائل در سالهای آینده هم وجود دارد فکر میکنید در سالهای آینده چه اتفاقی خواهد افتاد که شرایط را برای اجرا در ایران فراهم میکند؟
روند گفتگوهای اولیه با سفارت فرانسه برای اطلاع از کمکهای حامیانمان، برآورد هزینه حضور ارکستر در ایران تا اخذ مجوز و برگزاری اجرا در خوشبینانهترین حالت حدود یک سال و نیم زمان خواهد برد چون فکر نمیکنم دریافت مجوز اجرا برای چنین برنامههایی کار آسانی باشد.
اعضای این ارکستر همه فرانسوی هستند؟
در ارکستر جز نوازنده تمبک و تار به دلیل حمایتهای کنسرواتوار فرانسه دیگر اعضا فرانسوی هستند چون آنها تأکید میکنند در صورت استفاده از دانشجویان کنسرواتوار برای پیدا کردن موزیسینهای بهتر به ارکستر کمک خواهند کرد. اما در گروه کر به دلیل اینکه فرانسویها و انگلیسیها نمیتوانند لهجه ایرانی را در آوا داشته باشند و باعث مخدوش شدن کلمات فارسی میشوند سعی میکنیم حتماً کریستهای ایرانی را انتخاب کنیم.
با توجه به اینکه در فرانسه با اقلیت ایرانیان روبرو هستیم، دست شما در گروه کر برای انتخاب کریست بسته نیست؟
متأسفانه افرادی که هرسال برای حضور در کر علاقه نشان میدهند هیچ توانایی و اطلاعات موسیقایی ندارند به همین خاطر ما از صفر شروع میکنیم و با آموزش به آنها سعی میکنیم توانایی حضور در ارکستر را تا آخر سال پیدا کنند که حرکت طاقتفرسایی ست اما جوابی که میگیریم درخشان است.
درواقع ما توانستهایم در غربت مشعل فرهنگی ایران را روشن نگهداریم و برنامهای بسازیم که جامعه غربی آن را ستایش کند و افتخار میکنیم موسیقی ایران را برای گروه کر آماده میکنیم.
بهطور مثال اجرای قطعه «مرغ سحر» که پیشازاین با تکخوان و چند نوازنده بارها اجراشده و میشود این بار از طریق ارکستر و گروه کر به گوش مخاطبان میرسد که بههیچوجه قابلمقایسه با آهنگ «مرغ سحر» که استاد شجریان خواندهاند نیست چراکه کاری جدید و متفاوت است و میتوان نام آن را پیوند میان موسیقی کلاسیک ایرانی و غربی گذاشت چون با این کار میتوانیم فرهنگ ایرانی را وارد فرهنگ غربی کنیم که به نظرم یک موفقیت بزرگ است.
چرا به فکر نمایش فرهنگ ایران به غربیها افتادید؟
دلایلی گوناگونی دارد اما مهمترین دلیلش این است که طی ده سال اقامتم در خارج از کشور متوجه شدم در خیلی از موارد دید درستی نسبت به فرهنگ ایران وجود ندارد البته مردمان فرانسه دید بسیار درستی نسبت به تاریخ و تمدن ایران دارند و بهقدری مطالعه کردهاند که بدون اغراق میتوان گفت؛ کشور ما را از خودمان هم بهتر میشناسند! اما صحبت اصلی من روی شناخت هنر ایران بالأخص موسیقی است که متأسفانه در غرب به آن شکلی که باید شناختهنشده و متأسفانه دلالها و تجاری که صرفاً به دنبال تجارت در موسیقی هستند؛ سعی دارند موسیقی عقبماندهای را بهعنوان موسیقی ایران به جامعه غرب معرفی کنند!
شخصاً میخواهم آنچه از موسیقی ایران در ذهن دارم را به جوامع گوناگون معرفی کنم که تاکنون هم با استقبال خوبی مواجه شدهام. البته در روزهای نخست در این راه بسیار دستتنها بودم اما اکنون گروه بزرگی روی این پروژه کار میکند و این را بزرگترین موفقیت میدانم که توانستهام انسانهایی را دورهم جمع کنم که علاقهمند هستند فرهنگ کشورشان را ارائه دهند.
هر موزیسینی دوست دارد که در کشور خودش اجرا کند به دلیل اینکه منتقدان اصلی در کشور خودش هستند.
فکر نمیکنم اینطور باشد! چراکه برنامه اجرایی هرساله ما در خارج از کشور از طریق اینترنت و شبکههای تلویزیونی پخش میشود و به همین خاطر بازخوردهای مثبت و منفی زیادی از ایران دریافت میکنیم. هستند استادانی که تشویق و اساتیدی که نقد میکنند! البته ما سعی میکنیم از نظرات سازنده در کارهایمان بهره ببریم.
شخصاً تمام سرمایهگذاری و انرژیام را روی گروه کر گذاشتهام چراکه در چارچوب گروه کر دیگر شخص بهتنهایی معنا ندارد که بهخودیخود پیغام واضحی به جامعه است. همیشه که نباید به دنبال کاوه آهنگر بود! بلکه میتوان به دلیل ارق به کشور در کنار یکدیگر با هر ساختار فکری، جمع شد.
اگر در ایران کارهای گروهی وارد جامعه شود و بهطور مثال هر شهر برای خودش گروه کر داشته باشد؛ بسیاری از مشکلات شخصیتی افراد از بین میرود. درصورتیکه اکنون شخصیتسازی را در هیچیک از خانوادههای موسیقی ایرانی نمیبینیم و هیچگاه درسی که موسیقی کر به شما میآموزد را یاد نمیدهد چراکه همه دوست دارند تکخوان باشند. هیچکس حتی فکرش را هم نمیکند که در کنسرتی استاد شجریان، استاد ناظری، قربانی و ... کنار هم قرار بگیرند درصورتیکه در موسیقی کلاسیک غربی ما شاهد حضور نوابغ موسیقی در کنار یکدیگر روی صحنه اجرا هستیم.
بااینحال چقدر در این راستا حمایت شدید؟
هیچگونه حمایتی از ایران نداشتیم! متأسفانه در ایران تمام ارگانهای فرهنگی، ارگانهای سیاسی هستند که سعی میکنیم از آنها فاصله بگیریم. همانطور که در خارج از کشور علاقهای نداریم زیر پرچم هیچگونه جایگاه سیاسی باشیم و خودمان را بهطورکلی از سیاست مبرا کردهایم. اما حمایت نهادهای فرهنگی داخل ایران به ما قوت قلب میدهد و درواقع این حمایت به شکل اشتراکگذاری کارهای ما در صفحات مجازی است که شخصاً معتقدم این اقدام بزرگترین حمایت محسوب میشود چراکه به آن نیاز داریم تا مخاطبان بیشتری ما را بشناسند.
ما یک گروه مستقل هستیم که نیازی به حمایت هیچ کشوری نداریم و هزینهها را از طریق ثبتنام کلاسهای آموزشی درمیاوریم. درواقع با یک فرمول ساده ریاضی، مسائل اقتصادی را حل میکنیم تا درگیر افراد اقتصادی و مافیا نشویم.
جالب است شما در غرب هم صحبت از مافیا میکنید! آیا تاکنون درگیر مافیا در موسیقی شدهاید؟
بهشخصه احساس میکنم ساختار مافیایی بسیار جدی در داخل ایران وجود دارد که در حال تجارت در موسیقی است و با پررنگ نشان دادن یک فرد در موسیقی، کنسرتهایی با هزینههای گران برگزار و در قبالش سودهای آنچنانی میکنند.
در وهله نخست این موضوع باعث تأسف است که هنرمندی که نمیتواند موسیقیاش را روی پنجخط حامل بنویسد روی استیج میرود و سالن را پر میکند. اگر با نود درصد خوانندگان پاپ کشور صحبت کنید متوجه میشوید که به این مهم دچارند اما چون مافیای خیلی گستردهای پشت سرشان است میتوانند بلیتهای دویست هزارتومانی را به فروش برسانند و نهایتاً سالنهای سههزارنفری را پر کنند. اما این موضوع زمانی باعث رنجش میشود که همین مافیا مانع از پیشرفت فرهنگ میشود.
متأسفانه اخیراً این اتفاق در خارج از کشور هم در حال رخ میدهد. یعنی همین خوانندههایی که توسط مافیا معرفی شدهاند، هنگام و همزمان با کنسرتهای موسیقی کلاسیک ایران در پاریس و لندن، اقدام به برگزاری اجرا میکنند تا به موسیقی ایران لطمه بزنند.
در اینجا سوالی پیش میآید و ممکن است ذهن را درگیر کند؛ مخاطبی که میخواهد به کنسرت پاپ برود، قطعاً به کنسرت کلاسیک نمیرود و بالعکس. ممکن است که این مافیا وجود داشته باشد اما مافیای موسیقی پاپ نمیتواند در موسیقی کلاسیک تأثیرگذار باشد.
با صحبت شما مخالف هستم! در حال حاضر بهصورت سیستماتیک ذائقه هنری یک جامعه را خشک کردهاند و قطعات مداحی را بهصورت شیش و هشت به گوش مردم میرسانند بدون اینکه روی آن فکر و کار کنند تا موسیقی غنی ساخته شود.
مافیا در کشور ما نقش تخریبکنندهای دارد و متأسفانه در ایران غمخوار فرهنگ و هنر نداریم و جزو معدود کشورهایی هستیم که موسیقی کرال به معنای واقعی در آن دیده نمیشود و گروههای کر واقعی انگشتشمارند که جای تأسف دارد!
وقتی ما غمخوار نداریم چرا شما ترجیح ندادید که ایران باشید و فعالیتتان را ادامه دهید؟
فکر میکنم بهعنوان یک جوان تا مدتی انرژی و قدرت سازندگی دارم. بنده در خانه و مملکتم نخواهم بود و زجر خواهم کشید در عوض، وقت و انرژی که میگذارم به گوش و چشم بسیاری خواهد رسید. درصورتیکه در ایران به دلیل محدودیتها به گوش افراد محدودی میرسد! ترجیح بنده بر این بود که قطعات موسیقی کلاسیک ایرانی چون مرغ سحر، بهار دلنشین و ... را بهصورت کر اجرا کنم و از طریق شبکههای مجازی به گوش مردم برسانم که مسیر درستتری است. درواقع کاری که در خارج از ایران انجام میدهم برای مردم کشورم و کسانی که غمخوار فرهنگمان هستند میتواند مؤثرتر باشد.
حتی استادان بنده در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز معتقد بودند که در ایران وقت و انرژی زیادی را باید صرف کاغذبازی و کسب اجازه از مسوولان کنم به همین خاطر به برای اقامت و فعالیت در عرصه موسیقی به خارج از کشور رفتم.
نکته دیگر در موسیقی ایران؛ قبول نداشتن یکدیگر است. اینجا همدیگر را قبول ندارند و امکان ندارد نظراتی درباره کارم دریافت کنم و همه مثبت و سازنده باشند بااینحال؛ سعی میکنم از نظرات سازنده استفاده کنم. درهرصورت معتقدم که انتخاب درستی داشتم و قدرت سازندگیام برای خلق آثار هنری در خارج از کشور بهمراتب بسیار بیشتر از ایران است.
در خارج از کشور در زمان برگزاری کنسرت، بدون برقراری تماس، از رسانهها برای تهیه گزارش و فیلمبرداری میآیند درصورتیکه در ایران امکان ندارد صداوسیما موسیقی کار گروهی ما را پخش کند. این مساله واقعاً جای تأسف دارد که در صداوسیما از هنرمندان موسیقی تقدیر نمیشود و هیچ سازی را نشان نمیدهند. از طرفی ما سازها و رقصهای محلی بسیاری داریم چرا نباید مردم بافرهنگ اقوام کشور آشنا شوند؟ جواب تمام این سؤالات این است که ما غمخوار فرهنگی نداریم!
آثار موسیقی کلاسیک را هم اجرا میکنید یا صرفاً کنسرتهایتان به اجرای آثار قدیمی موسیقی کلاسیک ایرانی اختصاص دارد؟
اجرا میکنم اما اجرای آثار کلاسیک غربی بهعنوان یک ایرانی در پاریس خندهدار است!!
ما در اجراها سعی میکنیم با استفاده از شیوههای جدید، موسیقی را بهصورت کرال ارائه دهیم. شخصاً به دلیل اینکه دستی برنوشتن ترانه و آهنگسازی دارم قطعاتی را میسازم حتی قطعهای بانام «زنان سرزمین» را ساخته و منتشر کردم که مورد استقبال قرار گرفت و بازخوردهای خوبی را به همراه داشت. اینطور نیست که صرفاً روی موسیقی قدیمی کارکنم بلکه بر روی موسیقی جدید و اشعار کلاسیک ایرانی نیز کار میکنم.
شما اکثر زمانتان را در خارج از کشور هستید و شاید باحال و هوای ایران فاصله داشته باشید.این دوری از کشور بر روی کارهایتان تأثیر میگذارد؟
اتفاقاً این دوری بسیار سازنده است به دلیل اینکه فضای حاکم بر موسیقی کشور را بسیار مسموم میدانم تمام شبکههای مجازی فعال در ایران در حیطه قلمرو همان مافیای موسیقی ست.
چندی پیش به دعوت یکی از عزیزانم در کنسرتی در سالن برج میلاد شرکت کردم که در اواسط برنامه مجبور به ترک سالن شدم چون باوجود آکوستیک خوب سالن، بازهم صدای خوبی شنیده نمیشد و کلام خواننده نامفهوم بود و فقط از هوادارانش میخواست که جیغ بکشند! جریانی که در این روزها دیدم من را مطمئن کرد که این فضا، فضای پایداری نیست و هرچه دورتر باشم سازندهتر خواهد بود.
در حال حاضر فضای اشعار ما را به چه صورت میبینید؟ با توجه به اینکه اکثر خوانندههای ما به سمت اشعار مولانا، حافظ و... هستند.
واقعیت این است که از فضای شعر ایران مقداری فاصلهدارم و در جایگاهی نیستم که بخواهم درباره این مسئله صحبت کنم اما متأسفانه فضای شعر ما نیز فضای خالصی نیست و هرکسی هر شعری صلاح میداند را میسراید و به انتشار میرساند!
شخصاً بهعنوان یک موزیسین روی شعری سرمایهگذاری زمانی و انرژی میکنم که جاودانگی خود را حفظ و ثابت کرده است و اشعار حافظ، مولانا، سعدی و ... اینگونه هستند و از بین نمیروند. البته در پنجاه سال گذشته شاعرانی هم داشتیم که بنده آرزوی کارکردن روی اشعارشان رادارم که یکی از این اشعار، شعر آرش کمانگیر از سرودههای سیاوش کسرایی ست که علاقه دارم برای ارکستر بنویسم اما احساس میکنم تجربیاتم برای نوشتن این کار هنوز کم است.
از بین قطعات قدیمی قطعهای بوده که دوست داشته باشید برای ارکستر کر بنویسید که یا نتوانستید بنویسید و یا فکر کردید برای اجرای آن یک مقدار زود است؟
تصنیف «آسمان مست» از علیاصغر شاه زیدی را دوست داشتم اجرا کنم البته شاید برای سال آینده در کنسرت آن را به اجرا دربیاورم اما احساس کردم بهقدری این قطعه قشنگ و فوقالعاده است که اگر این قطعه را اجرا کنم، باز اجرا خواهد بود و چیز جدیدی به آن اضافه نخواهد شد.
قصد انتشار این قطعات بهصورت آلبوم در ایران را دارید یا خیر؟
در ایران به دلیل مسائلی اجازه انتشار آثار را نداریم. البته بنده معتقدم موسیقی باید بهصورت رایگان در اختیار مخاطبان قرار بگیرد و هنرمند از طرف حامیان مالی موردحمایت قرار بگیرد. از طرفی اگر بخواهیم به دنبال انتشار آلبوم باشیم باید مبالغ هنگفتی را بابت چاپ و نشر در ایران بپردازیم به همین خاطر به دنبال انتشار آثار بهصورت سی دی در ایران نیستیم و مخاطبان میتوانند آثار ما را از طریق اینترنت دریافت نمایند و ترجیح ما پیشبرد اهدافمان با همین استراتژی است. من پزشک نیستم و دوست دارم بهصورت رایگان گوش، چشم و ذهن مردم را آباد کنم.
از طرف دیگر بهعنوان هنرمند باید تأمین مالی شوم که از طرف جامعه صورت بگیرد و اگر دولت مهربان و غمخوار هنر داشته باشیم باید زندگی موزیسینها به بهترین نحو تأمین شود تا بتوانند اثر هنری برای فرهنگ کشور بسازند. در فرانسه اینگونه است و زمان فارغالتحصیلی و ورود به کنسرواتوار و مراکز عالیه موسیقی، دولت مبلغی را بهعنوان موزیسین به شما پرداخت میکند تا در این رشته فعالیت داشته باشید. همچنین در این کشور اماکنی وجود دارد که تمامی سیدیها، دیویدیها و کتابها بهصورت رایگان در اختیار مخاطبان قرار میگیرد تا بتوانید در آنجا از آنها استفاده کنید.
ناگفته نماند که دو دیویدی تصویری از ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی به نامهای «راه ابریشم 1» و «راه ابریشم 2» در فرانسه اجرا، ضبط و منتشرشده است و امسال دیویدی و سی دی کنسرت صدای صلح 2017 منتشر خواهد شد. البته این آثار بهصورت رایگان در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت و دوستداران و حامیان میتوانند با پرداخت مبلغی در صورت تمایل از ما حمایت کنند.