
نگاهی به تعریف ترانه
«
علی کمارجی » که از ترانه سرایان موفق کشور می باشو وتا کنون ترانه های ماندگاری با
رضا یزدانی از وی شنیده شده و کتابی با نام
هنر ترانه سرایی به چاپ رسانده و این کتاب در نمایشگاه امسال جزو پرفروش های نشر مایا بوده است درباره "تعریف ترانه" یادداشتی را در اختیار «
ریتم نو» قرارداده است.
اخیراً بحث قدیمی تفاوت شعر با ترانه و امکان تصور ماهیت مستقل ترانه از
موسیقی در برخی از محافل ترانهسرایان به بحث روز مبدل شده است. صرفنظر از اینکه دیگران چه برداشت و دیدگاهی نسبت به این مسایل دارند سعی دارم تا در این نوشتار به بیان دیدگاههای شخصی، البته با رعایت اصول هنری بپردازم.
چند سال قبل یادداشتی از استاد
اسفندیار منفرد زاده دریافت کردم که مضمون آن درباره ترانه بود. ایشان گفته بودند که " بعد از تورق کتابهایی با عنوان مجموعه ترانه ، تنها شعر دیدم و اثر اجراشدهای در کار نبود و فقط اسم مجموعه اشعار را، مجموعه
ترانه گذاشته بودند." درواقع ایشان و بسیارانی دیگر معتقدند که ترانه کلامی است که به اجرا رسیده باشد. صدالبته که رسالت یک ترانه اجرا و تزریق مفاهیمی به جامعه است اما در این میان توجه به چند نکته ضروری است:
نخست آنکه به عقیده نگارنده مساله اصلی در بحث دیرینهی نامگذاری ترانه، مشکل زبان پارسی در معادلسازی واژهی
Lyric است. ما به متن سروده شده بر روی کاغذ و ترانهای که با کلام و موسیقی آمیختهشده باشد همزمان برچسب "ترانه" میزنیم. درحالیکه زبانی مانند زبان انگلیسی از واژههای
Song ,
Lyric ,
Music برای خطاب بخشهای مجزای پروسهی ساخت یک موسیقی با کلام استفاده میکند. شاید تحت تأثیر همین سوءتفاهم باشد که عدهای معتقدند: "ترانهی اجرانشده ترانه نیست" و نیازمند هماغوشی با موسیقی برای "ترانه شدن" است.
مساله بعدی بحث استقلال ترانه از شعر است که به تعریفی جامع از ترانه و تفاوتهای آن با شعر نیازمند است. اگر تعریف
نایجل واربرتن را درباره هنر الگو قرار دهیم سه فایدهی احتمالی ارائه تعریف ترانه عبارتاند از:
- به ما کمک میکند که در مورد نمونههای مشکل تصمیم بگیریم.
- به ما کمک میکند که با مرور آثار گذشته، توضیح دهیم که چرا چیزی که ترانه نامگرفته، ترانه است.
- به ما میگوید که در دنیا چه ترانههایی شایسته توجه بیشتر است.
ترانه کلامی است که برای اجراشدن سروده میشود و سراینده اثر همزمان نیمنگاهی به ادبیات و موسیقی دارد. در انتخاب کلمات دقت میشود که تمام کلمات برای اجرای خواننده مناسب بوده و مثلاً از کلمهای مانند "عدول" در ترانهای که قرار است اجرا شود استفاده نمیشود. در کل چیدمان کلمات و پدیدآوران بافت کلی اثر، زمزمه پذیری و به طبع آن ملودی پذیری مدنظر پدیدآورنده قرار دارد. اینها ویژگیهایی است که حداقل در شعر وجود ندارد. شاعر اثری را برای اجرا نسروده و توجهی به موسیقی ( منظور موسیقی درونی شعر نیست ) ندارد. تفاوت دیگر، زبان محاوره مورداستفاده برای سرایش ترانه است.به گفته
رولان بارت: "ابهامهای زبان محاوره در برابر ابهامهای زبان ادبی هیچ به شمار میروند. ابهامهای زبان محاوره به کمک وضعیتی که در آن پدید آمدهاند کاهش پذیرند: چیزی خارج از مبهمترین جملهها مانند یک حرکت،یک حالت، یا خاطره میتواند برای ما رهگشای درک آن بشود."
تفاوت دیگر ترانه با شعر بحث ساختار و آزادی عمل سراینده است. ما در ترانه میتوانیم به اقتضای موقعیت، بیان مفهوم، افزایش تأثیر بر مخاطب قالب را تغییر دهیم. همچنین در کاربرد قافیه میتوانیم از قافیههای آوایی یا در مواردی خاص از سجع استفاده کنیم. در بحث عروض، وزن را به اقتضای شرایط میشکنیم و حتی با کنار هم قرار دادن رکنهای مشخص وزن جدیدی میسازیم. درواقع میدان عمل سراینده یک ترانه نسبت به یک شاعر بسیار گستردهتر است.
برآیند کلی این گفتهها میتواند به تعریفی موجز از ترانه منجر شود: "ژانری از کلام موزون که با برجستهسازی ادبی در بستر زبان محاوره و باهدف اجرا آفریده میشود.
اگر پذیرای تعریف فوق باشیم، میبینیم که ترانه هویتی مستقل از شعر داشته و میتوان از آن بهعنوان هنری قابلتوجه یادکرد. گرچه ترانه برای اعتلای هر چه بیشتر نیازمند موسیقی است، اما بدون حضور موسیقی نیز حرفهای بسیاری برای گفتن داشته و بر روی کاغذ نیز میتواند بهعنوان یک کالای فرهنگی موردتوجه، نقد و بررسی قرار گیرد. یادمان باشد که هنر واژهای ارزشگذار است. وقتی چیزی را هنر مینامیم تلویحاً گفتهایم که آن چیز ارزشمند است و شاید بهنوعی آن را از اشیا دیگر جدا کردهایم و این دقیقاً اتفاقی است که برای ترانه رخ میدهد. دقیقاً به همین علت است که در تدوین کتابی برای آموزش ترانه از عنوان "هنر ترانهسرایی" استفادهشده است. سرایش ترانه در حقیقت آفرینشی است که با پارامترهایی مشخص قابل ارزیابی و ارزشگذاری است.
منبع : ریتم نو