
[مدوید لطیفی/ آهنگساز و تنظیمکننده]
من قطعات آلبوم "انرژی مثبت" را بررسی کردم و متوجه شدم تمام ترانهها و ملودیها توسط خود خواننده سروده و ساخته شدند و بیشتر تنظیمها و میکسها کار یک نفر بود. این موضوع گاهی خوب و گاهی بد است. در این آلبوم این موضوع باعث موفقیت کار نشده است. اتفاق برجسته و کاملاً مشهود در این آلبوم، تکرار شدید ملودیهاست. ما در این آلبوم بیشتر یک ملودی میشنویم که در قطعات مختلف تکرار شده و فقط تغییرات جزئی دارد. در کل آلبوم یک سونوریته مدام تکرار شده و موفق نبوده است. ترانهها هم خیلی معمولی بودند و نقطه درخشانی در آنها وجود نداشت.
این را نیز بگویم که من به صدای فرزاد فرخ نظر مثبتی دارم و توقع داشتم اتفاق خیلی خوبی در آلبوم او بیفتد که اینطور نشده است.
قطعات آرام یا شاد؟
قطعاً موفقیت او در آهنگهای احساسی و با تِمپو ی پایین محسوستر بوده است. تنظیمهای آلبوم ازنظر فنی مشکلی ندارند و استاندارد و درست هستند ولی انرژی کافی ندارند. طراحی صداهای این آلبوم نیز قدیمی است. نرمافزارها و شیوههای بهکاررفته در ساخت قطعات و کلماتی که در ترانهها از آنها بهره گرفتهشده، آنقدر طی این سالها استفاده شدند که اغلب مخاطبان این مشایل را تشخیص میدهند.
از ضعفهای این آلبوم میتوان به تنظیمهای کمجان و بیحال آن اشاره کرد. گویا تنظیمکننده فقط خواسته رفع تکلیف کند.
تکرار هوای تو
با توجه به موفقیت این سبک در ضبط "هوای تو"، فرزاد فرخ در مابقی قطعات نیز از این سبک پیروی میکند. بهطوریکه در کل آلبوم، ما فقط "هوای تو" را با تغییراتی در ریتم یا ترانه میشنویم.
بهعنوان کسی که قطعه هوای تو و صدای فرخ را دوست دارد و با بارها شنیدن آن خسته نمیشود، جز این قطعه، نقطه قابل دفاعی در این آلبوم ندیدم.
این آلبوم روند تکرار را در پیشگرفته است و من مدام قطعه هوای تو را میشنوم. فقط گاهی شعر عوضشده است. در مقوله تنظیم هم تنظیمکننده نتوانسته از پس کار خود خوب برآید و بهاصطلاح یک قطعه معمولی را از زمین بلند کند یا بالا ببرد. البته او مقصر نیست. وقتی ملودی و ترانه این را از تنظیمکننده میخواهد، کار زیادی از دست او ساخته نیست. مگر اینکه بتواند نبوغ عجیبی کشف کرده و خلاقیت به خرج دهد. ولی وقتی کارها تکراری است تنظیمکننده چه قدر خلاقیت میتواند ایجاد کند؟
سیامک عباسی و دیگران
نکته جالب این آلبوم وجود رد پای دیگر خوانندگان در آن است. من در برخی قطعات حس میکردم سیامک عباسی میخواند. در قطعات دیگر همصدای یک خواننده که خارج از ایران فعالیت میکند و چند خواننده دیگر را میشنیدم.
در کل این آلبوم به نظرم مطابق انتظار ما از فرزاد فرخ نبود. با یکی از ترانهسراها صحبت میکردم و او هم اعتقاد داشت که ترانهها قوی نبودند. البته ما بهصورت فنی دراینباره نظر میدهیم و عامه مردم به این موارد اهمیت نمیدهند و به سبب علاقهشان هر قطعهای که منتشر شود را گوش میکنند. اما در بلندمدت مردم متوجه تکراری بودن آثار میشوند.
فضاها و گامهای متفاوت
شخصاً بعد از هوای تو دوست داشتم فرزاد فرخ فضایی ایرانیتر تجربه کند؛ نه کاملاً سنتی ولی کمی از آن وام بگیرد. چون صدای او این خمیرمایه (متریال) را داشت ولی اصلاً از آن استفاده نشد.
اینکه با ۶ و ۸ کار هیت ارائه کنیم اشتباهی است که فرزاد فرخ آن را تکرار کرد.
امیدوارم فرزاد فرخ راه خود را پیدا کند و در کارهای بعدیاش حتماً از شعر، تنظیم و ملودیهای دیگران بهره بگیرد. در این آلبوم گاهی ترانه از ملودی و یا ملودی از ترانه جلوتر است. گاهی تلفیق شعر و موسیقی میتوانست بهتر باشد.
من ده آهنگ او را روی ساز پیانو تست کردم تا بفهمم روی چه گامهایی خواندهشده است. نکته جالب این است که سونارینه ها گامهای بسیار نزدیک دارند. فرزاد فرخ علاقه دارد در گامهایی مثل فامینور، فا دیز مینور و دو مینور بخواند. اگر اشتباه نکنم یک کار هم در لامینور دارد. اینها اشکال نیست ولی حتی در انتخاب یک گام برای خواندن هم میتوان تنوع به خرج داد.
فرزاد فرخ در آلبومش میتوانست نتهای بمتر هم بخواند. همیشه یکصدای وسط از او میشنویم که ناشی از ضعف آهنگسازی است که اجازه نمیدهد از همه جای صدا بهخوبی استفاده شود. کاش فرزاد فرخ در گامها و دامنههای صوتی متفاوتتر هم میخواند.