
به گزارش
ریتم نو به نقل از روزنامه اعتماد، اين هنرمند ٦٣ ساله از كودكي با موسيقي آشنا شد و سپس در كنسرواتوار ميلان به تحصيل پرداخت. آثاري كه او براي فيلمها و سريالها ساخته با چهار جايزه بينالمللي براي او مورد استقبال قرار گرفته و در سينمای جهان تأثیرگذار بوده است.
قطعه «مرثيهای برای قطب شمال» يعنی همان قطعهای كه در قطب شمال اجرا شد، يكی از قطعات معروف شما در ايران است. ايده اين كار از كجا به ذهنتان رسيد؟
تصور نمیکردم قطعهای كه درباره قطب شمال ساختم به اين اندازه در جهان مشهور شود. در ابتدا كمپانی به اسم گرين پيس يا صلح سبز با من تماس گرفت و اعلام كردند كه پروژهای برای حفاظت از يخهای قطب شمال داريم و از من خواستند كه اگر چيزی به ذهنم میرسد كه با هنر آن را میتوان بيان كرد، به آنها اطلاع بدهم. چراکه صدای هنر بلندتر از هر صدای ديگری است. بايد بگويم كه ايده اوليه مال من نبود، بلكه مال كمپانی است و من گفتم كه میشود چنين كاری كرد.
دغدغه محیطزیست داريد؟
سالهاست كه نگران تغييرات آب و هوايي هستم. اگر همینطور پيش برويم نسبت ماهيهاي درياها با ميزان زبالههاي موجود در اقيانوسها برابر ميشود و اين بسيار نگرانكننده است.
در ايران مدتي است كه هنرمندان در مورد محیطزیست هم فعاليت هنري دارند و هم فعاليت اجتماعي. به نظر ميرسد كه هنرمندان ايراني با شما همعقيده هستند كه صداي هنر بلند است.
مسلماً تأثیر هنر بسيار است. اگر بخواهيد در مورد هر چيزي خيلي علمي حرف بزنيد يا خيلي كتابي صحبت كنيد قطعاً تأثیر چنداني ندارد، اما وقتي اين امر از طريق هنر بيان ميشود، تأثیر آن چند برابر ميشود. طرفدار من اين كار را ميبيند و ميشنود و اين تأثیرگذارتر خواهد بود. هنر و موسيقي به روح و قلب مردم وارد ميشود.
کاملاً درست است؛ خصوصاً كه فضاي مجازي تأثیرگذاری كار را بيشتر كرده است. اين قطعه بارها به اشتراك گذاشته شد و مخاطبان بسياري آن را ديدند؛ بهعبارتدیگر اين قطعه را تمام جهان ديدند. با توجه به اين گستردگي آيا توانستيد تأثیر لازم را بگذاريد و هشدار بدهيد؟
من اين اثر را بسيار تأثیرگذار ميدانم. زماني كه با مردم صحبت ميكردم متوجه شدم كه نگران طبيعت شدهاند. مردم ديدند و آگاه شدند. ادعا ندارم كه تأثیر خيلي زيادي گذاشتهام اما خودم حساس شدم و اين موضوع بسيار مهم است. زماني كه يك ليوان آب ميخورم به پلاستيكي كه دستم است و به آسيبي كه به طبيعت ميزنم فكر ميكنم. در حقيقت سعي ميكنم كه اين مسائل را رعايت كنم. بايد بگويم كه خيلي از مردم با ديدن اين ويديو نگران طبيعت شدند.
البته من نگران سلامتي شما بودم كه روی قطعه يخ پيانو ميزديد.
من واقعاً اين كار را در قطب شمال و روي يخها اجرا كردم، يعني همهچيز واقعي بود و ماكت نبود. نميترسيدم اما به نظرم جالب بود. يخها را ميديدم كه در حال حركت هستند و صدا راحتتر به گوشم ميرسيد. اين طبيعت و اين تصوير خيلي برايم جالب بود.
موسيقي شما متعلق به مرز خاصي نيست. هر شنوندهاي با هر فرهنگي بهراحتی ميتواند با آن ارتباط بگيرد. بهعبارتدیگر موسيقي شما مرزها را ناديده ميگيرد و به زبان جهاني صحبت ميكند. چگونه به اين زبان رسيديد؟
زماني كه خواننده ميخواند از كلمه و جمله استفاده ميكند، اما زماني كه پيانو مينوازيد در حقيقت يك پله بالاتر قرار ميگيريد. من آدم مقيد به يك كشور و يك مرز نيستم، من آدم راحتي هستم و در قلب خودم مرزي ندارم، نژادپرست نيستم كه محدود بهجایی باشم. اگر هنرمندي اینطور باشد در حقيقت خودش را محدود كرده است. فكر ميكنم كه قلبم را بايد باز كنم.
بهعبارتدیگر موسيقي شما متعلق به هيچ سرزميني نيست.
نه متعلق به هیچ جا و هیچکس نيست. ازنظر من موسيقی زبانی است كه براي برقراري ارتباط از طريق آن نياز به كلام نيست. بهشخصه از ريسك كردن در موسيقي واهمه ندارم به همين دليل از انواع مختلف موسيقي استفاده ميكنم و در راه به نداي قلبم گوش ميكنم. هیچگاه نخواستم كه معروف شوم البته از اين امر خوشحال ميشوم و برايم خوشحالكننده است كه در ميان مردم طرفداران زيادي داشته باشم. مثل حالا كه متوجه شدم در ميان ايرانيان طرفداران خودم را دارم و در طول كنسرتهايي كه داشتهام متوجه شدم كه ايرانيان زيادي من را ميشناسند و بارها از من خواستهاند براي اجراي كنسرت به ايران بيايم.
در طول گفتوگو بارها اشاره كرديد كه با قلبتان پيانو ميزنيد به همين دليل اجراي هر كنسرتي با هر شب ديگري متفاوت است. زماني كه براي فيلم موسيقي ميسازيد چطور خودتان را در يك قالب مشخص قرار ميدهيد؟
زماني كه تكنوازي ميكنم مانند آب رواني هستم كه جاري ميشوم، برايم فرقي نميكند كه چه چيزي مينوازم. زماني هم كه آهنگسازي ميكنم همين كار را ميكنم ولي در چارت خودش قطعاتي كه ساختم را تغيير ميدهم تا ببينم در كدام چارچوب بهتر قرار ميگيرد. دقیقه مثل همان آب رواني كه گفتم.
آيا با موسيقي ايران آشنايی داريد؟
به موسيقي ايراني گوشدادهام، اما اسم بسياري از هنرمندان را به ياد نميآورم. به موسيقي سنتي و موسيقي كلاسيك ايراني بسيار گوش دادم و اين جنس موسيقي را دوست داشتم. البته من متوجه متن كلام خوانندههای ايرانی نمیشوم. موسيقی محلی ايرانی با موسيقی محلی ما خيلی متفاوت است به همين دليل برايم خيلي جذاب است.
يكي از مطالبي كه در مورد نوازندگي شما در ايتاليا نوشتهشده بود اين بود كه شما پشت به صحنه نوازندگي ميكنيد. در كنسرتهاي اين چند شب هم شما اين كار را ميكنيد؟
(با تاكيد) بله.
چرا؟
زمان برگزاري كنسرت ما مثل يك گل مینشينيم. من وسط مینشينم و بقيه كنار من مینشینند و ساير افراد گروه شكل گل را تكميل ميكنند. در اين شكل نشستن هم آنها من را ميبينند و هم من آنها را ميبينم و از هم انرژي ميگيريم. از طرف ديگر تماشاگراني كه پشت به من هستند به من انرژي ميدهند. و از سوي ديگر ذهنم را درگير تماشاگران نميكنم بلكه ذهنم را درگير پيانو زدن ميكنم. پيانو زدن براي من مثل مديتيشن است. هر بار كه كنسرت دارم انگار مديتيشن ميكنم به همين دليل بهتر است كه پشت به تماشاگرها بنشينم.
موسيقیای كه برای ايران آماده كرديد بر چه اساسی است؟
اين كنسرت بر اساس آلبوم «اِلمنت» است. البته من آمدهام كه خودم را معرفي كنم و تمام آثاري كه ارايه ميدهم همان موسيقيهايي است كه در سراسر دنيا آنها را اجرا كردهام، ميخواهم زماني كه كسي آنها را شنيد بگويد اين موسيقي لودوويكو اينائودي است.
منبع: روزنامه اعتماد