به گزارش
ریتم نو، در ابتدای برنامه گزیدهای از آثار موسیقی انقلابی پخش شد و پسازآن شاهد بخش نقد آلبوم موسیقی بودیم که گپ و گفت امیر بهاری و سیامک قلی زاده دو روزنامهنگار عرصه موسیقی را در مورد این آلبوم شنیدیم.
نقد آلبوم «امیر بیگزند»
پس از پخش این آیتم؛ ارتباط زنده تلفنی با بهروز صفاریان؛ آهنگساز و مدیر هنری این آلبوم برقرار شد. وی در خصوص نحوه گردآوری این آلبوم گفت: موسیقی پاپ از بطن جامعه بیرون میآید و نیاز است در بررسی این آثار توسط کارشناسان خبره امکانات و شرایط لازم فراهم شود. من در برخی موارد نقد این آلبوم با برخی نظرات کارشناسان برنامه ساعت 25 همسو نیستم و معتقدم محسن چاووشی در این آلبوم قدم به جلو برداشته است و به لحاظ ساختاری و چیدمان همفکری صورت گرفته است و محسن چاووشی سبک مشخصی علی رقم نقد این دوستان، برای خود دارد و همه کارها به سبک خودش است و با شعر مولانا شوریدگی ایجاد کرده است که با سبک او همسوست.
وی افزود: آثار محسن چاووشی در تعامل و همفکری ساخته و تولید میشود و ما جامعه بزرگی در موسیقی هستیم و نیاز به برنامههای بیشتری در عرصه موسیقی داریم و همانقدر که در حوزههای دیگر به هنرمندان حقی داده میشود از رئیس صداوسیما هم خواستارم که تایم و زمان مناسبی برای برنامههای موسیقی قرار بدهند.
این هنرمند با اشاره به ساعت بد در نظر گرفتهشده برای برنامه تخصصی موسیقی ساعت 25 اعلام کرد کمپینی در جهت حمایت از تغییر ساعت این برنامه با همراهی اهالی موسیقی برپا خواهد کرد تا این مشکل برطرف شود.
عبدالجبار کاکایی: آلبوم «امیر بیگزند» چاووشی را میپسندم
با ورود مهمان برنامه عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانهسرای نامی کشور بخش گفتگوی زنده برنامه آغاز شد. در آغاز این بخش امیرحسین مدرس نظر ایشان را در مورد آلبوم امیر بیگزند جویا شد و وی دراینباره گفت: من این کار را دوست دارم و باعلاقه گوش کردم و افرادی این را کار را دوست دارند که با این کلمات زندگی کردهاند. پیش از اینکه چاووشی بخواند بارها دیوان شمس را خواندیم و شکلی که چاووشی این کار را اجرا میکند بسیار خوب است زیرا این اشعار را مولانا در فضای خانقاه ساخته و افرادی بودند از دوستان نزدیک مولانا نظیر حسامالدین که این اشعار را شبیه به این برای مولانا میخواندند و به نظر من چاووشی خوب خوانده است و درواقع شکلی از اجرای مدرن ارائه داده است که در خدمت اشعار عارفانه است.
ویژگیهای یک ترانه خوب
بعد از پخش گزیدهای از آثار عبدالجبار کاکایی، امیرحسین مدرس از او پرسید ترانه خوب چه ویژگیهایی دارد؟ و وی پاسخ داد: وظیفه موسیقیاین است که احساسات نهفته انسان را از طریق اصوات به افراد منتقل کند و وقتی بشر احساس کرد که اصوات قادر به انتقال احساسات کامل نیست کلمات را به خدمت گرفت و آواز در کنار اصوات قرار گرفت تا مکملی برای انتقال احساسات باشد. بنابراین اگر موسیقی بتواند احساسات پنهانشده را بهراحتی انتقال بدهد که این موضوع باید دارای شرایطی باشد از این جمله که اولا موسیقی دلالت کافی بر عواطف و احساسات داشته باشد و کلام که بهعنوان مکمل در کنار موسیقی قرار میگیرد استحکام در زبان داشته باشد زیرا زبان ابزار ایجاد ارتباط است و اگر قدرت رسانهای خود را از دست بدهد طبیعی است باید فرد گوینده دقت بیشتری داشته باشد. زبان در صورتی میتواند پیام را درست منتقل کند که ارکان اصلی آن حذف نشده باشد.
نقش آرایههای ادبی در خلق ترانه خوب
وی افزود: شاعر زمانی که میخواهد جملات کلامی را بر روی جملات موسیقایی قرار بدهد با دو محدودیت در ارتباط است یک محدودیت در تنظیم آکسانهای موسیقی و دیگر محدودیت در تنظیم هجاهای عروضی شعر که گاهی اوقات از عروض هم ترانه خارج میشود چون جملات موسیقی ترکیب و ترکیبشان به صورتی است که گاهی شاعر از عروض هم خارج میشود پس باید ورود به عروض و خروج از عروض را وارد باشد. شاعری که با این دو محدودیت مواجه است باید در تنظیم آثار برای آراسته سخن گفتن وارد باشد و بهاندازه یک شاعر حرفهای با زبان و کلمات بازی کند تا قادر به بیان کلمات حداقل به ده شکل مختلف باشد و همه این اتفاقها در ذهن او میافتد و تمرین و ورزیدگی و ممارست لازم است تا این اتفاق بیفتد.
کاکایی تصریح کرد: ترانه فقط انتقال پیام و اندیشه نیست نیازمند انتقال احساسات و عواطف هم هست پس این کلام جدای آن آراستگی باید به زیوری توأم باشد که امروز به آرایههای ادبی معروف است این آرایهها تولید موسیقی به دو شکل میکنند موسیقی درونی و بیرونی. شاعرانی که با فنون موسیقی آشناتر هستند طبیعتاً بهتر وارد عرصه موسیقی میشوند که اغلب موسیقیدانان ما شاعر بودهاند. بنابراین این هنرها باید روی کلام اتفاق بیفتد تا ما شاهد ترانه خوب باشیم.
امروزه کلام دنبالهرو موسیقی شده است
بعد از صحبتهای این استاد عرصه سخن امیرحسین مدرس از او پرسید امروز موسیقی ما متأثر از کلام و شعر است و یا عکس این قضیه صادق است؟
کاکایی در پاسخ به این پرسش گفت: به نظر میآید که امروزه کلام دنبالهرو موسیقی شده و بهنوعی موسیقی کلام را به خدمت گرفته است و کلام هویت مستقل خود را رفته به رفته از دست میدهد.موسیقی باحالت ریتمیک شدن ایجاد خلسه میکند و کلام سعی میکند مزاحمتی ایجاد نکند زیرا بنا است حس موسیقی منتقل شود و شنونده دچار اختلال نشود و کلمه نقش نت بازی میکند و ما از آواز به تصنیف رسیدهایم معمولاً در آواز حق کلام ادا میشود و امروز با توجه به کاهش سن شنوندههای موسیقی و بازاری شدن موسیقی رفتهرفته به سمت موسیقی ریتمیک رفته و شنونده تنها میل دارد چند کلمه بشنوند و در زمانه ما کلام متأسفانه تابعی از موسیقی شده و هویت خود را ازدستداده است.
تفاوت تصنیف با ترانه محاوره
امیرحسین مدرس در ادامه پرسید،چرا در تصنیفهای جدید برخلاف تصنیفهای قدیمی کلام جایگاه خود را حفظ نکرده است و ما دیگر شعر نمیبینیم و بهندرت شاهد شعر خوب هستیم؟
وی در پاسخ گفت: تصنیف در سایه غزل زندگی کرد زیرا تصنیف کلام نوشتاری بود که با استفاده از صناعاتی که در غزل سنتی بکار میرود خود را در خدمت موسیقی قرارداد و شیدا جز اولین پایه گذران زبانهای بومی به ترانه بود، بعدازآن در دوران مشروطیت مطالبات اجتماعی مردم زیاد میشود و برای اولین بار موسیقی مجلسی تبدیل به موسیقی کنسرتی میشود و عارف پایهگذار کنسرت میشود، در کنار آن، موسیقیای که شیدا احیا کرد یعنی موسیقی بومی و محلی بهطورجدی ورود میکند و موسیقی پاپ در دهه سی و چهل به اوج میرسد. تفاوت تصنیف با ترانه محاوره به این شکل است؛ اولین تفاوت اینکه تصنیف تابعی از عروض است چون تابعی از شعر فارسی است شعر فارسی از دیرباز تحت قیمومیت عروض عربی قرارگرفته است و شعر فارسی با مختصر تغییراتی خود را با عروض عربی تطبیق داد اما کلام بومی ما هجایی بوده است. ترانه نوین پاپ با وزن ایقاعی است هنگامیکه ترانهسراهای ما شعر میگویند وزن را بلد نیستند رعایت کنند تصنیف چون مولود غزل است پیشینه شعر فارسی پشت سرش است ضمناً از حدود خود تجاوز نمیکند. ترانه سدها را شکسته بنابراین وقتی به همه جای زندگی ما سرک میکشد گفتوگوهای فاخر و جالبی در آن نیست و زندگی امروز وارد ترانههای نوین شده و چون ما مشاهده میکنیم برای ما قابللمس است اما فضای رازگونه شعر قدیمی برایمان جالب است لذا در تصنیف کلام فاخر را میبینیم و در ترانه کلام مبتذل شاید این دلیلی برای تفاوت این دو باشد.
پلههای موسیقی صعودی نیست
بعد از صحبتهای عبدالجبار کاکایی قطعهای از سالار عقیلی که از سرودههای این هنرمند است پخش شد و در ادامه وی در خصوص شعر حجم اظهار داشت: شعر حجم وارد قواعدی شد و نظریههایی در موضوع زبان داد و دلالتهای منطقی در مورد کلمات داشت و دلالتهای منطقی زبان را برهم زد گرچه این قدم خیلی ماندگار نبود اما قدمهایی بود برای مراحل بعدی. اما آیا این اتفاقات که در روزگار ما در مورد ترانه پاپ میافتد میتواند پلههایی برای رسیدن به مقصد باشد؟ من یک مقدار بدبین هستم و علت آن این است که موسیقی یک رسانه اجتماعی قوی است که میتواند بسیاری از مطالبات اجتماعی را پاسخگو باشد ازجمله روح پرسشگری و موقع ای که ما جلوی روح پرسشگری را در جامعه ببیندیم نمیتوانیم تنها موسیقی پاپ را مقصر بدانیم و این جامعه نیاز به محرک آگاهیبخش دارد تا موسیقی بتواند بهعنوان دماسنج میزان آگاهی را نشان بدهد شاید توقعی که ما از تولیدات ادبی داریم به میزان توقع ما از ادبیات گذشته است اما درگذشته حکمایی بودند که نظریه میدادند و امروز کلام و شعر در آن اندازه نیست.
وی ادامه داد: امروز کلام واگویه مطالبات اجتماعی است و محرک آگاهی نیست وقتی روح پرسشگر جامعه را سرکوب میکنید وقتی اجازه تجارب اندیشه نمیدهید ما شاهد دو نوع موسیقی میشویم یک موسیقی رسمی و رسانهای که در خدمت مأموریتهای اداری است و جایگاه آن رسانه ملی است و دیگری موسیقی عامهپسند که کمخطر باشد و اما پرسشگر نباشد و در دست کارتل های اقتصادی رها باشد تا خوانندهای را ششماهه تربیت کنند و چند بار برج میلاد را پر و خالی کند و بعد هم او را رها کرده به سراغ خواننده دیگری بروند این اتفاقی است که در موسیقی ما افتاده و در اصلی بستهشده است و این پلهها به سمت صعود نیست و به سمت سقوط و پایین رفتن است. اینکه بعد از ساعت 24 به سراغ موسیقی میرویم و برنامه موسیقی ما د راین ساعت پخش میشود نشان از بیاهمیتی رسانه ملی به موسیقی دارد.
دست ترانهسرا در سرودن شعر میلرزد
کاکایی اظهار کرد: موسیقی رسانه قدرتمندی است و شما اگر بخواهید بخشی از خاطرات انقلاب را زنده کنید به سراغ موسیقی ان دوران میروید وقتی این مقدار اثرگذاری از موسیقی سراغ دارید چرا تنها به نوستالژیها دلخوش کردید که دهه فجری بشود و آن را پخشکنید و چرا کاری نمیکنید ترانهسرا دستودلش از سرودن ترانهای نلرزد تا کلامی ننویسد که امروز و فردا با او برخورد نشود. امروز دستودلها میلرزد از وجود جایگاه ممیزی ترانه که من هم مدتی در این جایگاه مشغول بکار بودم و از آنجا بیرون آمدم زیرا توقعاتی از من داشتند که از عهده من ادیب ساخته نیست. من تصورم این بود که قرار است کلام را از بعد علمی بررسی کنیم اما دیدم توقعاتی از انتشار ترانهها دارند و آن توقعات نشاندار است و دوست داشتند در کسوت شورای علمی توقعات خاصی را برآورده کنند و وجود این نگاه مراقبت فرهنگی مبالغهآمیز باعث این امر شده است. موسیقی امروز جرات پاسخگویی ندارد همانطور که جامعه قدرت پرسش ندارد.
جامعهای که مقلدوار تربیت میشود
امیرحسین مدرس در ادامه پرسید آیا ترانهها زبان امروز ما هستند؟ این ترانهسرا پاسخ گفت: این ترانهها زبان مطالبات حقیقی مردم نیست شما در نقطهای از تهران فرهنگسرا میزنید و میتوانید کلاسهای فاخر بگذارید و یا میتوانید تنها کلاسهای منجوقدوزی و غیره بگذارید این کاملاً بسته به مدیریت فرهنگی دارد. چرا ما موسیقی جدی نداریم و تنها موسیقی عامهپسند به نازلترین شکل آن وجود دارد.
امیرحسین مدرس در تکمیل این سخنان گفت: به چه علت بحث سلیقه مردم در موسیقی مطرح میشود و آیا تنها باید بر موج سلیقه مردم سوار شویم؟
عبدالجبار کاکایی گفت: در عصر مغول اخلاق و انسانیت سقوط کرد و در شرایط اینچنینی ادبیات صوفیانه مطرح شد و مردم توان مقابله نداشتند و رو به قضا و قدر آوردند و خیلی از افراد شاخص نظیر سعدی در این دوران ظهور کرد و این ادبیات به ما ضربه زد و اگر کسی مثل علامه اقبال نبود که بگوید دست از صوفی گری بردارید و جامعه خود را بسازید شاید کشورهای بلاد اسلامی تا سالها درگیر این افکار بودند و این نشان میدهد جامعه گاه به این سمتها میرود جامعهای که دهانش را میبندید و جامعهای که اجازه اظهارنظر ندارد و مقلد وار بار میآورید سلیقه اینچنینی پیدا میکند که شرکتهای هلدینگ با هم مسابقه میدهند تا برای این معتاد کنار خیابان مواد مخدر تولید کنند این خیلی دردناک است.
ورود فرهنگ صوفی گری در موسیقی پاپ
وی افزود: در موسیقی پاپ هم نوعی کلمات صوفیانه وارد شده است. کلمات می و شراب با اصطلاحات عرفانی وارد ترانه شده آیا این خدمتی به تاریخ یک ملت است یا خیانت. به نظر من موسیقی پاپ و شعرا و موزیسینها نمیتوانند بهتنهایی این مشکل را حل کنند و این اتفاق باید در سرتاسر جامعه بیفتد و جامعه پویا شود و این جامعه میتواند مولد آثار خوب باشد و موسیقی خوب هم ایجاد شود کما اینکه در دوره کوتاهی شاهد آن بودیم اما شرایط فعلی شرایط بیداری نیست.
در این بخش برنامه اخبار موسیقی به سمع و نظر بینندگان رسید و پسازآن عبدالجبار کاکایی عنوان کرد: اگر قابلیت رعایت موازین بلاغت ادبی وجود داشته باشد مخصوصاً در زبانآوری چهبهتر که موزیسین بتوانند کلام مناسب با احساسات خود را بگویند که معمولاً اینطور نبوده است و افرادی موفق بودهاند که شعر میگفتند و شنونده موسیقی بودند زیرا قرار دادن جملات شعر بر روی موسیقی با هوشیاری صورت میگیرد و شاعر باید تابع موسیقی باشد. منطق موسیقی با شعر فرق دارد .اگر خواننده این تبحر را داشته باشد که خوب است اما معمولاً اینگونه نیست.
آهنگسازی هویت خود را ازدستداده است
در اینجا کاکایی درباره تلفیق در شعر گفت: در تلفیق سازنده آهنگ باید آگاهی داشته باشد و به این نکته واقف باشد که شعر تنها کلام نمیگوید و پشت آن احساس نهفته است و باید روی موسیقی قرار بگیرد بنابراین موزیسین باید شعر را خوب بشناسد و در خدمت شعر باشد و اگر عکس این باشد کلام در خدمت موسیقی قرار میگیرد. من خودم بارها تأسف خوردم از اشعاری که به خواننده دادم و گفتم ایکاش خودم دکلمه کرده بودم. آهنگساز باید از چندلایه شعر مطلع باشد اما آهنگسازی در روزگار ما هویت خود را ازدستداده است و موسیقی بهنوعی بیانکننده احوال روزگار ما شده است آیا آهنگسازانی هستند که اینگونه احوال جامعه را بیان کنند؟ مدرنیته برای ما وارد شد و منازعهای بین مدرنیته و سنت درمیگیرد و در این شرایط موسیقی سنتی ما به حاشیه رفته و در تولید موسیقی تنظیمکننده بیشتر از آهنگساز مطرح میشود و طبیعی است که آثار مهر ناماندگاری میخورند.
کارگاههای شعر کنترل نمیشوند
بعدازاین صحبتها گزیده آثاری از عبدالجبار کاکایی پخش شد و وی در پایان برنامه درباره شرایط امروز تدریس شعر و ادبیات گفت: در انجمنهای ادبی اتفاقات خوب و نقدهای موضعی میافتد. وقتی مرجع فرهنگی باشد هرکسی دستبهقلم نمیبرد، در جامعه کارگاههای ادبی هست اما تعدد و تکثر دارند و بعضاً درست کنترل نمیشود و اگر شورای فکری بر کارگاههای ادبی نظارت داشته باشد خوب است و هر شاعری نیاز دارد شعر را به کارگاه ادبی ببرد و در این کارگاه نکتهسنجی صورت میگیرد و امیدوارم در نظارت ارگانهای مرجع درست کار کنند.