[مریم رفائی]
حامد افشاری از آغاز فعالیت گروه خورشید افتخار همکاری با مجید درخشانی را داشته است به همین خاطر با تأسیس گروه شهناز و حضور در تمرینات در نخستین کنسرت گروه شهناز روی صحنه میرود و تا تور کنسرت آمریکا در سال 91 گروه را همراهی میکند و به دلیل مهاجرتش از ایران همکاریاش با گروه شهناز به پایان میرسد. اما قرار میشود اگر استاد شجریان با گروه شهناز کنسرتی در ایران برگزار کردند وی نیز بازگردد و به گروه ملحق شود که متأسفانه تاکنون چنین امکانی فراهم نشده است.
ابداع ساز برای افزایش گستره صوتی و ایجاد تنوع در رنگآمیزی ارکستر ایرانی
حامد افشاری که پیش از همکاری با گروه شهناز ساز تخصصیاش قیچک باس بود درباره نوازندگی با سازهای ابداعی استاد توضیح داد: از همان سالهای نخست فعالیت گروه شهناز، استاد طراحی سازهای جدید را آغاز کردند و بنده چند نوبتی برای همفکری و امتحان سازهای گوناگون خدمت ایشان در منزل و کارگاههای ساز سازی رسیدم و درنهایت استاد ساز صراحی بم را بهعنوان اولین ساز در گستره صوتی قیچک باس طراحی کردند و کمی بعدتر ساز شهنواز طراحی و ساخته شد و ازآنجاییکه هر دو ساز گستره صوتی قیچک باس را داشت و قرار بود همان نقش را در ارکستر ایفا کند، استاد هر دو ساز را به من سپردند.
این گستره صوتی قبلاً با ساز قیچک باس و کمانچه بم وارد ارکستر ایرانی شده بود اما ساز شهنواز امکانات نوازندگی بیشتری به نوازنده میداد. تمامی سازهای ابداعی برای افزایش گستره صوتی و ایجاد تنوع در رنگآمیزی ارکستر ایرانی طراحی و ساخته شدند و به همین خاطر سعی شده بود طعم و جنس ایرانی را داشته باشد.
وی درباره محدود بودن سازها در ارکسترهای برخی خوانندگان موسیقی سنتی ایران گفت: این مسئله نشان از سلیقهها و نوع برخوردهای متفاوت با موسیقی دارد و الزاماً بد و نادرست نیست. به نظر من وجود سلایق و رویکردهای گوناگون خوب است و درنهایت به رشد و بالندگی موسیقی کمک میکند.
نشانی از خستگی در چهره استاد وجود نداشت
افشاری در مورد همکاری با استاد شجریان بیان کرد: دورانی که سعادت همکاری با ایشان را داشتم بسیار برای من ارزشمند بود و آرزو میکنم همه آدمها این فرصت را داشته باشند که در دورهای همنشینی با افراد بزرگ را تجربه کنند. چراکه متوجه میشوند هیچ بزرگی بدون شجاعت، تلاش و رنج به دست نمیآید و این چیزی است که گاهی ما جوانها فراموش میکنیم.
استاد در کارهایی که عقیده داشتند باید انجام دهند انرژی عجیبوغریبی صرف میکردند. به یاد دارم شبی ایشان برای رفتن به یکی از کارگاههای ساز سازی و امتحان سازها و سیمهای گوناگون به دنبال من آمدند. حوالی 9 شب بود و استاد سازگر هم چند تن از دوستانش را به دلیل حضور استاد شجریان دعوت کرده بود. استاد شجریان شروع کردند به امتحان سازها و سیمهای مختلف و این جلسه زمان زیادی به طول انجامید طوری که یکی از آن دوستان خوابش برد و ما همگی از فرط خستگی چشمهایمان قرمز شده بود. نزدیکهای صبح بود که بالاخره ایشان، نه به دلیل خستگی، که به خاطر ما به برگشت رضایت دادند. این مسئله بارها در کنسرتها هم اتفاق افتاده بود که فشردگی برنامهها، ما جوانهای سی، سیوپنجساله را خسته و بیطاقت کرده بود اما نشانی از خستگی در چهره استاد وجود نداشت.
حتی اگر قرار نبود در هتل اقامت داشته باشند از هتل بازدید میکردند
وی به نکته دیگری در منش کاری استاد اشاره و بیان کرد: در سفرها استاد همیشه حواسشان به اعضای گروه بود و جویای احوال ما میشدند. ازآنجاییکه معمولاً استاد آشنایی در شهرهای مختلف داشتند که بخواهند ایشان را به منزلشان ببرند، کیفیت هتل برای اعضای گروه میتوانست مسئله ایشان نباشد اما حتی اگر قرار نبود در هتل اقامت داشته باشند از هتل بازدید میکردند و گاهی به خاطر شرایط هتل تا پای لغو کنسرت نیز میرفتند چون اعتقاد داشتند اعضای گروه باید در جای مناسبی مستقر شوند. حتی یکی از برنامهگزاران به استاد گفتند طوری که شما با اعضای گروهتان برخورد میکنید، در آینده نمیتوانند با هیچ کنسرت گزاری کار کنند.
از نکاتی که ایشان همیشه تأکید داشتند این بود که وسواسها و تمرینها تا لحظه اجرا واجب است ولی روی صحنه باید فکر کنید بهترین نوازنده دنیا هستید و فکرتان سمت هیچ ضعف و مشکل نوازندگی نرود. آنوقت است که میتوانید سلحشور، با شجاعت، قدرت و احساس روی صحنه ساز بزنید.
بهواسطه همکاری با استاد شجریان بیشتر شناخته شدمافشاری تأثیر استاد شجریان در زندگی هنریاش را فراوان خواند و گفت: قابلانتظارترین تأثیر این است که بهواسطه همکاری با ایشان بیشتر شناخته شدم و از این بابت بسیار خوشحال هستم به خاطر اینکه ساز بم زهی خیلی بیشتر شنیده و خوشبختانه تعداد نوازندگان این ساز نسبت به سال 85 که من شروع به نوازندگی ساز قیچک باس کردم، خیلی بیشتر شد. امکاناتی بهواسطه همین شناخت برای همکاری با دیگر هنرمندان برایم ایجاد شد و تجربیات موسیقی ارزشمندی را کسب کردم. علاوه بر آن تمام نکات ریزی که در این مدت چند سال از استاد یاد گرفتم در منش کاری من تأثیر گذاشت که هر کاری انجام ندهم و نسبت به کیفیت کار و ساززدنم وسواس داشته باشم. از نکاتی که ایشان همیشه تأکید داشتند این بود که وسواسها و تمرینها تا لحظه اجرا واجب است ولی روی صحنه باید فکر کنید بهترین نوازنده دنیا هستید و فکرتان سمت هیچ ضعف و مشکل نوازندگی نرود. آنوقت است که میتوانید سلحشور، با شجاعت، قدرت و احساس روی صحنه ساز بزنید.
دلها و احساسمان به هم نزدیک بود
این نوازنده درباره وجود هرگونه حسادت در گروه بیان کرد: تابهحال چنین چیزی را شاهد نبودم. شاید هم آنقدر خوب نبودم که کسی بخواهد حسادتی نسبت به من داشته باشد. درواقع ما روزهای بسیار خوبی را با اعضای گروه شهناز پشت سر گذاشتیم و دلها و احساسمان به هم نزدیک بود و همین، لحظات را شیرین و دوستداشتنی میکرد.
از طیف بزرگی از مخاطبان اصلی محروم شدیم
وی با اشاره به آمادگی گروه برای اجرای رپرتوار جدید در سال 88 گفت: متأسفانه به دلیل اتفاقات و ممنوعالکاری، از طیف بزرگی از مخاطبان اصلی محروم شدیم. در خارج از کشور شنوندگان موسیقی کلاسیک ایرانی به دلایل مختلفی چون حس دلتنگی، مسائل اجتماعی و سیاسی و البته علاقهمندی به این نوع موسیقی به کنسرت میآیند درصورتیکه مخاطبان ایران بیشتر به دلایل هنری و شنیدن موسیقی به تماشای کنسرت مینشینند. بهشخصه معتقدم اگر گروهی نتواند در ایران اجرا برگزار کند درواقع بخش مهمی از منتقدانش را ازدستداده و وجود منتقد برای رشد و بالندگی آهنگساز، نوازنده، خواننده واجب است. از آن سال به بعد برای گروه شهناز این امکان فراهم نشد.
استاد برای خودشان مسئولیت اجتماعی قائل بودند
افشاری درباره سیاسی بودن شخصیت استاد شجریان بیان کرد: استاد به یک معنا سیاسی بودند و به معنای دیگر نه! اگر منظور از سیاسی بودن مفهوم کلاسیک آن و موضعگیری و حمایت از گروه سیاسی خاصی باشد؛ خیر! اما به این معنا که استاد برای خودشان مسئولیت اجتماعی قائل بودند و دوری نمیکردند از اینکه نقش داشته باشند و موضع ای بگیرند درباره آنچه در کشور میگذرد، بله؛ سیاسی بودند! و پنهان هم نمیکردند.
نگرانی از این بابت ندارم
نوازنده گروه شهناز اتفاقات اخیر در انتخابات و حواشی بعدازآن را بیاهمیت خواند و گفت: ساحت هنر و فرهنگ و جایگاه هنرمندی در سطح استاد شجریان و هر هنرمند دیگری در چنین سطحی، بالاتر از این حرفهاست. اثر و نقشی که هنرمندان در تعریف هویت یک ملت و کشور دارند نیز بسیار بزرگتر از حرفهای مطرحشده است بنابراین اهمیتی ندارد و نگرانی از این بابت ندارم.
ربنای شجریان اثر خود را گذاشته و ماندگار شده است
وی که بعید میداند کسی باشد که با ربنای شجریان حس و حالی نداشته باشد درباره این اثر اظهار کرد: پخش شدن یا نشدن ربنا تأثیری در ماندگاریاش نخواهد گذاشت و طبق گفته خود استاد، این اثر متعلق به مردم است و همانطور که میبینید در دسترس عموم مردم هم قرار دارد و خیلی راحت میتوانند آن را بشنوند به نظر من بحث خیلی بزرگی نیست که این اثر پخش بشود یا خیر! مسائل دیگری وجود دارد که باید از مسوولان صداوسیما، سیاستگذاران و برنامه گذاران فرهنگی و هنری پرسید و مطالبه کرد که مثلاً چرا در تلویزیون ساز نمایش داده نمیشود؟ چرا برنامههای مختص به موسیقی کم است یا اصلاً نداریم؟ چرا روند تائید آثار موسیقی و مجوز کنسرتها شفاف نیست؟ و یا اصولاً چه نیازی به مجوز و تائید است؟ ربنای شجریان اثر خود را گذاشته و ماندگار شده است.
نحوه برخوردشان با بیماری تحسینبرانگیز و قابلاحترام بود
افشاری که از بیماری استاد شجریان مطلع بود توضیح داد: همانطور که خود استاد گفتند بیماری مهمان پانزدهسالهشان است و سالها درگیر این بیماری بودند اما انتشار ویدیو برای من شوکآور و از طرفی نحوه برخوردشان با بیماری تحسینبرانگیز و قابلاحترام بود چراکه بیماری را مهمان خواندند. انگار که میخواستند بگویند سرطان و همه رنجها و عوارضش هم بخشی از زندگیست و نیازی به پنهان کردنش نیست.
دو سال پیش با استاد بهصورت تلفنی مکالمه داشتم و استاد پرسیدند برای تور کنسرت اروپا میتوانم به گروه ملحق شوم یا خیر که گفتم متأسفانه نمیتوانم حضورداشته باشم و همانجا ایشان گفتند اگر برنامهای در ایران داشته باشیم باید بیایی! و من هم باافتخار قبول کردم.
هنرمند، رنجهای بزرگی را به دوش میکشد
وی در پایان با اشاره به مستندی درباره «نینا سیمون» خواننده موسیقی جاز و صحبتهایش درباره حس آزادی روی صحنه گریزی به خاطرهای از استاد شجریان زد و گفت: استاد هم در مورد همین حس رهایی روی صحنه صحبت میکردند؛ "لحظات انگشتشماری که رها از هر ترس و محدودیتی، نوعی بیکرانگی وجود هنرمند را سرشار میکند." هنرمند بودن از بیرون به دلیل تشویق و تحسین شدن توسط همگان جذاب به نظر میرسد اما همان فیلم مستند نشان میدهد که زندگی نینا سیمون چقدر سخت بوده و چه رنجهای بیرونی و درونی وجود دارد که معمولاً کسی آنها را نمیبیند. هنرمند، به هر مفهومی، برای به دست آوردن این لذتهای بزرگ و تجربه کردن آن، رنجهای بزرگی را نیز به دوش میکشد. کسی مثل استاد محمدرضا شجریان با چنین موقعیتی در عرصه فرهنگ و هنر هم در همین حلقه است. برای خودمان آرزو میکنم هرچه بیشتر و بهتر هنرمندان بزرگ را بشناسیم که اینگونه زندگی و رازهایش را بهتر شناختهایم و برای ایشان آرزوی بهبودی و سلامتی دارم.