با شروع جلسه ، بعد از سلام و خیرمقدم از «بهنام ابوالقاسم» دعوت شد تا در خصوص آلبوم مذکور سخنرانی کند.او ضمن عذرخواهی به خاطر کمبود وقت خود بیان داشت: آنچه در ایران راجع به ساز پیانو مرسوم است، تقسیمبندی این ساز به پیانوی ایرانی و پیانوی کلاسیک میباشد که همیشه بحثهای خاص خود را در برداشته است. حال جوانهایی در موسیقی هستند که علاوه بر تحصیل بهصورت آکادمیک ، تجربه نوازندگی در دو بخش رادارند. جا برای حسرت خوردن در موسیقی زیاد است اما من این اتفاق را به فال نیک میگیرم چراکه یاد دارم « سام اصفهانی » قبل از اینکه بهطورجدی وارد موسیقی آکادمیک شود موسیقی ایرانی را فراگرفته بود و خوشحالم که درعینحال به مقامهای موسیقی ایران نیز میپردازد.
در ادامه « هومان اسعدی » در خصوص برخی قطعات بهطور جزئی صحبت کرد و نظرات خود را در خصوص هارمونی و ریتم تکتک قطعات بیان کرد.بهعنوانمثال او معتقد بود در قطعهای موسیقی مختص شمال خراسان است اما فضاسازی غربی نیز دارد.او در پایان نتیجه گرفت کل اثر بافت منسجمی را دارا است.
مانی جعفری اظهار داشت: پارتیتور(نتنویسی) این اثر به دست من نرسیده است و عادت ندارم در خصوص آثاری که پارتیتور آنها به من نرسیده است صحبت کنم اما در خصوص این اثر باید مقدمهای را بگویم.دورهای را در نظر بگیرید که در آن زمان فیلمهایی بهمنظور جایزه گرفتن تولید میشد و مخاطبی را نداشت و مردم عادی به همان فیلمهای سخیف خودبسنده میکردند. در حقیقت برخی فیلمها فستیوالی بودند.حال همین امر را به موسیقی تعمیم بدهید اما معتقدم نسل جدیدی از موسیقیدانها به وجود آمدهاند که این فضای خالی بین مخاطب و اثر فخیم را پرکردهاند این اثر از این منظر نشانهگیری درستی را انجام داده است. البته اگر موسیقیدان باشید متوجه نکات عمیقی نیز در این آثار میشوید البته خاصیت این اثر اینگونه است که اگر با موسیقی آشنایی هم ندارید با اثر همراه میشوید .به همین خاطر فکر میکنم«اصفهانی» به ترکیب شخصی و محترمی دستیافته است.اما در خصوص نامگذاری باید بگویم وقتی نامگذاری میکنیم به اثر جهت میدهیم.به نظرم اصرار انتخاب اسم برای یک اثر موسیقی محض ذهن مخاطب را منحرف میکند و گویی چگونه فکر کردن را به او القا میکنیم...
حمیدرضا دیبازر گفت: مردمی که میشناسم توقع کمی از موسیقی دارند و رسانهها هم موسیقی دیگری را تبلیغ میکنند به نظر من در این شرایط تولید اثر فقط از یک مجنون و دیوانه برمیآید! تبریک میگویم به «اصفهانی» به خاطر جسارتش؛امیدوارم سایر حلقههای موسیقی _ازجمله ناشران و رسانهها و..._کار خود را درست انجام بدهند چراکه آهنگسازان خوبی داریم که با استفاده از امکانات محدود آثار قابلتوجهی تولید میکنند خوشحالم که یک اثر به رپرتوآر ما اضافهشده است! و امیدوارم دستاندازهایی که ربطی به خالق اثر ندارد از جلوی پای آهنگسازان برداشته شود.باید به آن سمت برویم که بین مخاطب و خالق اثر گفتوگو صورت بگیرد و این دو باهم در یک مسیر قدم بزنند اما کارت خوب یا بد بود چیزی به موسیقیدان نمیدهد که هیچ در بعضی موارد او را گمراه میکند.
فردین خلعتبری ابراز داشت: در کشور ما به هر چیز که نو باشد میگویند التقاطی است.بزرگترین مشکل ما این است که هر اتفاقی را با اتفاق قبل از آن میسنجند.مطمئناً نمیتوان گفت در آغاز ،سرسلسلهی موسیقی چه کسی بوده است.یقین دارم هر کس این آلبوم را گوش کند آن را با دورههای قبلی مقایسه میکند.به نظر من این اثر رگههایی از موسیقی مٌدال و رمانتیک را باهم دارد اما گویی بعضی اصرارها میخواهد بگوید این اثر یک اثر مٌدال است.او درجایی مخاطب عام را نگران میکند اما در برگشت مخاطب از این نگرانی درمیآید چون چیزی را میشنود که قبلاً شنیده است دایرهی این نگرانیها کوچک است درعینحال او اعتقاد دارد از موسیقی نواحی نیز کمک گرفته است.وقتیکه این اثر را گوش دادم فکر میکردم چقدر خوب میشود روی این اثر آواز خواند!التقاط همیشه مورد نکوهش بوده اما من این التقاط را تبریک میگویم.
کارن کیهانی بیان داشت:در حال حاضر خیالمان راحت است که این نوع موسیقی را مردم گوش نمیدهند!حقیقتاً سطح موسیقی قابلمقایسه باهم نیست و احساس میکنم ارتباط یا مخاطب وظیفهی موسیقی پاپیولار باشد که ما مردم رابطهی خوبی دارد اما اعتبار برخی مراکز به آثار فاخر آن است بهعنوانمثال ممکن است دیوان بیدل در یک کتابفروشی بهاندازهی برخی کتابهای سخیف امروزی به روش نرود اما نمیآیند دیوان بیدل را از دور خارج کنند...امیدوارم با زیادشدن خالقان هنر،موسیقی دیگری را بشنویم.
در پایان «سام اصفهانی» ضمن تشکر از تکتک میهمانان بهطور خیلی کوتاه در خصوص نان این اثر گفت : این آلبوم ماندلای درون نیست ماندالای درون است.