ریتم نو | سایت خبری - تحلیلی موسیقی ایران و جهان

نشست «مشق شعر» با اجرای علیرضا بدیع برگزار شد

 ریتم نو : نشست شعرخوانی مشق شعر عصر روز شنبه بیست و شوم آبان ماه سال جاری در فرهنگسرای امید با اجرای علیرضا بدیع برگزار شد و شاعرانی اشعار خود را به‌منظور نقد و بررسی قرائت کردند.


در ابتدای جلسه علیرضا بدیع از آقای افروز دعوت کرد تا شعری را از ایرج میرزا برای حاضرین بخواند که وی پس از قرائت این شعر ، شعری از سروده‌های خود را نیز برای دوستداران ادب خواند.


آقای سنجادی به‌عنوان اولین نفر غزلی را قرائت کرد:


ما حراج پاییزیم شاخه‌ای زمستانی / برگ برگ می‌ریزیم در هوای بارانی


نسل بی‌کس و تنها، درد و حرف و بیداری / ناله‌های لبریزیم شکوه‌ ای به زندانی


عطر گل برای ما بوی دود و سیگار است / نخ به نخ هوا کردیم لحظه‌لحظه پنهانی


مهرو تیر و شهریور، ماه و سال بی آخر / گریه‌های تدریجی خنده‌های پیمانی


عشق و عاشقی از ما سو به سو گریزان است / تن به زیر تنهایی برده‌های جسمانی


علیرضا بدیع در ارتباط با غزل سنجادی گفت: بی‌ارتباط بودن ترکیب‌ها و تصویرهایی که از بیت دوم شروع‌شده و صرفاً استفاده از هر آنچه در وزن جای گرفته است، باعث می‌شود با این اثر ارتباط برقرار نکنیم. در بیت دوم "شکوه ای به زندانی"  یعنی چه؟ اگر منظور شکوه ای است که زندانی‌شده؛ کاملاً نارساست و همچنین در بیت چهارم معنای کلمه "پیمان" مشخص نیست و ارتباطی هم با مصرع قبل ندارد. اما نوشتن شعر از سمت چپ به راست در غزل شما قابل‌ستایش است و نشان می‌دهد از ابتدای امر درگیر قافیه نبودید که بعداً برای آن بیت بسازید


دومین نفر آقای قدمی بود که چارپاره‌ای را خواند:


باحال پریشونی که دارم / بعیدِ بی تو دووم بیارم


یلداترین شب توی دنیامی / پاییزُ پشت سر نمی‌زارم


تن‌خسته‌ی درد شب رفتن / این مرد بی تو بی غزل مونده


شاعر شدم با رنگ چشماتُ / بی تو دلم شعرُ ازم رونده


چشماتُ بستی روی این مجنون / مثل گلی محتاج خورشیدم


یا رو به من نورُ سرازیر کن / یا در دل تاریکی می‌میرم


بدیع ضمن اشاره به ایراد وزن در مصرع اول، در خصوص مشکل خوانش کلمه "سرازیر" توضیح داد: هنگام قرائت؛ حرف "ر" ساقط می‌شود اما برای مثال در بیت «بزار نسیم دربه‌در گلبرگُ از یاد ببره» از جنتی عطایی بااینکه کلمات  "سرازیر" و "بزار" هر دو دارای هجای بلند هستند اما  در "بزار" چون کلمه به‌صورت امری ادا می‌شود و دارای سرعت بیشتری است و بیشتر به سمت "بزَر" متمایل است این مشکل مشاهده نمی‌شود.


قدمی در مورد اینکه آیا ترجیع‌بند ترانه باید دارای وزن متفاوتی از کل ترانه باشد یا خیر سؤال نمود که بدیع در پاسخ به وی گفت: بایدی در کار نیست. درواقع ترانه باید یک بیت زمزمه پذیر داشته باشد و معمولاً این بیت دو-سه بار در ترانه تکرار می‌شود و حتماً نباید دارای وزن متفاوت یا نتیجه‌گیری ترانه و یا ارزش ادبی خاصی باشد. معمولاً آهنگسازها ترجیع‌بند را کلیدی برای بهتر شناخته شدن ترانه می‌دانند.


سپس خانم «انیسه وفایی» شعر سپیدی را قرائت کرد:


شب ماه را در زرورقی پیچیده


رود به امانت می‌برد چشم آهویی


در آغوش دست مرغکی جامانده از پرواز


خیال سرکشی آرام می‌گیرد


سایه‌های درهم‌تنیده آوارگان زمینند


کوهی از ابر است اینجا


شقایق را به نیلی می‌کشاند


در جستجوی ستاره‌ای به شانه‌ام اندوه تو سنگین می‌ماند


می‌خواهم رهگذری با نیت باران هرلحظه ببارد بر من


آیینه‌ای از جنس دلم کمی نازک‌تر


بشکند سکوت پرهیاهوی تو را


علیرضا بدیع  در نقد این اثر گفت: این کار شعر سپید نشده و هنوز یک متن ادبی است، چون شما از نثر و دستور نثر تبعیت کرده‌اید. مثلاً اگر به‌جای "شب ماه را در زرورقی پیچیده" از "پیچیده است ماه را در زرورقی شب" استفاده می‌کردید به‌سادگی به منطق شعر سپید نزدیک شده بودید. یک شعر سپید زمانی که به نثر نزدیک شود و ما را وادار به حرکت نکند دچار مشکل است. نکته دیگری که در کار شما وجود دارد زبان کلاسیک این کار است. شما اگر آثار شمس آقاجانی، احمدرضا احمدی، رسول یونان، لیلا کرد بچه و ... را مطالعه کنید به برداشتی نوین از شعر سپید می‌رسید.


خانم «دولت‌خواه» دیگر بانویی بود که به شعرخوانی پرداخت:


خدایا خسته‌ام بال‌وپرم کو؟ / صدایم کن کجایی یاورم کو؟


زمین هم‌دست دشمن‌های من شد / کجای ناکجایم سنگرم کو؟


عجب پوچ بزرگی سهم من شد / کجا رفتند گل‌ها باورم کو؟


به دنبال نشان دوست هستم / چه شعری شد غم من دفترم کو؟


علیرضا بدیع در رابطه با این کار گفت: سعی کرده‌اید با استفاده از کلماتی مثل "دشمن-سنگر" و "پوچ-گل" تناسب را رعایت کنید ولی هنوز کم است، همچنین در بیت "تو را گم‌کرده‌ام غرق عذابم / دل از دنیا بریدم ساغرم کو؟" _که حذفش کردید_ از کلمه قدیمی ساغر استفاده کرده‌اید که اگر از این کلمات استفاده‌ی جدیدی شود قابل‌قبول است در غیر این صورت خیر. از طرفی من نمی‌پسندم که از کلمات مدرن هم تعابیری کاملاً مدرن خلق شود. به نظر من بهترین اتفاق این است که ریشه شعر ما در کلاسیک و سنت و برگ و بارش امروزی باشد.


خانم «چراغی» نیز شعری را با مضمون زیر خواند:


درگیر توأم خواه بخواهی و نخواهی / بیمار توأم کاش ازین درد نکاهی


آرامش من در شب چشمان سیاهت / من عاشق این نقطه‌ی آغاز تباهی


در اوج نگاهت غزلی ناب تر از آب / من ماهی‌ام و غرق تغزل به نگاهی


من در پی آنم که به چاه تو دراُفتم / هرگز نروم از پس چاه تو به چاهی


در نقد این کار گفته‌شده می‌شود به‌جای "درگیر توأم خواه بخواهی و نخواهی"  گفته شود "درگیر تو هستم چه بخواهی چه نخواهی" که زیباتر و روان‌تر می‌شود. مصرع اول بیت دوم نیز فاقد فعل است که در مصرع دوم هم این فعل وجود ندارد که برای رفع این ایراد می‌شود این‌چنین گفت: "آرامش من گم‌شده در چشم‌سیاهت"


«محسن صدر» دیگر غزل‌سرایی بود که غزلی را خواند:


من کیستم میان هزار و یکی نقاب / رودی که ختم شد به هزار و یکی سراب


یک ماهی‌ام که دل‌زده از زیرآب شد / دل‌خوش به آن دَمَم که بیایم به روی آب


یا لاک‌پشت خسته‌ی از حبس خود شدن / عمری در انتظار شکار یکی عقاب


آن بادبادکم که نخ سست او هواست / راه نجات من شده پرواز با طناب


هرروز بازجویی یک اتهام و من / از هر سؤال مشکل آیینه در عذاب


آخر چرا چگونه چه شد این‌چنین شدی / بر آن‌همه سؤال ندارم یکی جواب


تو کیستی میان هزار و یکی نقاب / من کیستم میان هزار و یکی نقاب


علیرضا بدیع مورد این غزل گفت : اتفاق خوبی در آخر کارافتاده که سعی داشتی موازنه را اجرا کنی ولی تکرار کلمه "نقاب" جالب نیست و بهتر بود در مصرع اول کلمه‌ای هم‌معنی نقاب جایگزین می‌شد. درکل هنگام نوشتن غزل نباید مصرع‌های فرد به حرف قافیه و روی و ردیف ختم شود تا تعلیق موسیقایی که در قافیه وجود دارد حفظ شود.


بدیع ادامه داد: در بیت دوم بهتر بود برای بازی با کلمات وقتی‌که یک‌طرف "آب" را می‌آوری طرف دیگر "خاک" را می‌آوردی و این موازنه‌ها هرچه  قدر بیشتر باشد بیت قوی‌تر است. همچنین در بیت چهارم ما نمی‌گوییم "خسته‌ی از " چراکه حرف  "ی" همان کار "از" را انجام می‌دهد و در بیت پنجم هم با آوردن  "آینه" می‌خواستی محاکمه خودت در آینه را برسانی درحالی‌که در مصرع قبل به آن اشاره‌ای نکرده‌ای به‌نوعی که مصرع دوم تصویر مصرع اول (فردی در اتاقی بازجویی می‌شود) را از بین می‌برد.


"جابری" آخرین نفری بود که کارش نقد شد و غزل زیر را خواند:


ما که مردیم عاقبت از اخم  و از قهر شما / جان چه باشد هدیه‌ای ناقابل ازبهر شما


پای دل را بستی و گفتی که از پیشم برو / می‌روم با این دل جامانده از شهر شما


امتحان کردی مرا با قهوه‌ی قاجاری‌ات / خوش‌تر از طعم عسل آمد به جان زهر شما


من که اقیانوس بودم باورم هرگز نبود / غرق گشتم عاقبت ای عشق در نهر شما


حیف ازین عمر و جوانی بخت بد را دیده‌ای / ما که مردیم عاقبت از اخم  و از قهر شما


علیرضا بدیع به روانی این کار اشاره کرد و به‌نوعی گفت؛ همه‌چیز سر جای خودش قرار دارد و کلمه‌ی اضافه‌ای وجود ندارد.


آقایان کوچک سرایی، علی رمزی، حسین جنت، میثم بهاران، مباساط، دلشده، زارع و خانم‌ها ندا اژدری، طیب، صوفی، طاهری و پورسکوتی دیگر افرادی بودند که در این جلسه به قرائت اشعار خود پرداختند.


شایان‌ذکر است؛ جلسات مشق شعر، شنبه هر هفته از ساعت 16 الی 18 در فرهنگسرای امید برگزار می‌شود.



منبع : ریتم نو


گزارش و عکس : امین رجبی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: