در ابتدای جلسه «آوش اوستا» شعری محاوره از خود را برای حاضرین در جلسه قرائت کرد. «صابر ساده » ضمن ابراز شادمانی برای حضور در جلسه ی «بوطیقا» و برگزاری مجدد این جلسه، درخصوص اثر خوانده شده ،گفت: دورهی خاصی کار کردن در چنین فضاهایی باب شده بود (اثرهایی با دایرهی واژگانی کافه و محیط پیرامونش) البته ذکر این نکته هم لازم است :بزرگانی داشتیم که از فضای «ادبیات کافهای» بیرون آمدند. در کنار این مسلم است وجود کافه در یک برههی زمانی برای ملتهای دیگر مفید فایده بوده و باعث به وجود آمدن مکتبهای مهمی گردیده است. اگر به بررسی این اثر برگردیم فکر میکنم استفاده از برخی واژگان باعث شده با یک اثر سانتی مانتال (تعریف بسیار اجمالی نوسینده :صرفا احساس گرا) و «من وتویی» روبهرو شویم. این راهم باید درنظر گرفت که چنین فضاهایی قبلا کار شده اند و درحقیقت بکر بودن خود را از دست داده اند. سوالی این جا مطرح میشود که صدور کلمهی «کافه» به چه دلیلی بوده و در ادامه چه کارکردی از آن گرفته شده است. به نظر من صادر کردن چنین واژههایی{در این اثر} نماد روشنفکری الکی را دارد.
رسالت شما در این متن چه بوده؟ نوشتهی شما است که با من حرف میزند...
«امید فرج اللهی» ضمن اشاره به صدور برخی کلمات که کمکی به اثر نکرده است گفت:اگر قصدت این بود که این اثر اجرا شود باید بگویم طولانی بودن کار باعث شده که قابلیت اجرای آن کمتر شود (به نظرم هفت یا نهایتا هشت بند کافی است)نکتهی دیگر اینکه برای مردم ننویس در درجه ی اول به خلق اثر با کیفیت فکر کن برای مذاق مردم واژه صادر نکن...
در این حین بحث هایی در خصوص ماهیت ترانه صورت گرفت که «صابر ساده» گفت: چیزی که به آن ترانه می پ گوییم اول موسیقی است نه متن. پس در درجه ی اول{در خصوص این اثر} ما با متن روبهرو هستیم. نکتهی دیگر که این اثر فاقد رابطهی عمودی در ابیات است به عنوان مثال میتوانیم بخشی از متن را حذف کنیم.در نهایت باید بگویم یک احساس زیبا را کشتی! البته این کشتنها باید رخ بدهد تا درنهایت پیشرفت کنی.
«حامد ابراهیم پور» گفت: بعضیها میگویند متن، یک پیشنهاد برای ترانه است و تا وقتی با موسیقی عجین نشده نمیتوان نام ترانه را بر آن اطلاق کرد. در گذشتههای دور نیز کسانی چون «باربد» و «نکیسا» قطعاتی را با اشعارشان اجرا میکردند. اما به بعضی از آثار نمیتوان گفت ترانه چون هدفی دیگر داشتند(به عنوان مثال«علی کوچولو علی بونه گیر» از فروغ فرخزاد ترانه نیست) به نظر میرسد در جاهایی از متن کار راوی با مشکل برخورده است چرا که وقتی راوی در کافه است چطور میفهمد جاهای دیگر چه اتفاقی افتاده است. دانای کل محدود و نامحدود داریم که البته ادبیات مدرن دانای کل نامحدود را نمیپسندد. درنهایت به نظرم روایت را شناختی اما نقش «من» در روایت شما مشکل دارد.
«علیرضا بهرامی» گفت: بر خلاف دوستان با کلیت کار موافقم. یکی از مهمترین ملاکها ،مسئلهی زیبایی شناسی در شعر است. هنرمند کسی که موقعیتی را خلق کند و دیگران از آن لذت ببرند درعین حال نسبت به خلق چنین اثری عاجز باشند. باید گفت که یکسری از مفاهیم به صورت ثابت هستند. مثل: مسئلهی تنهایی ،عشق و... به نظر من تصویر پردازیها یک دست بود اما گویی در برخی موارد بافت واژگانی کلمهی دیگری را طلب میکرد.
حداقل در چند بیت اول ایدههای اثر موفق بود. در ضمن باید بگویم با اینکه هر چیزی که با موسیقی عجین میشود ترانه است، مخالفم در این صورت باید بپذیریم هر چه که با آهنگ مخلوط شد ترانه است!
«امید فرج اللهی» گفت:اگر با دیدگاه ایرانی به موضوع نگاه کنیم ترانه متنی است که وزن و قافیه دارد. اما درغرب هر کلامی که با آواز عجین میشود نام ترانه به خود میگیرد.
پس از آن «سید وحید حسینی» چهارپاره ای از خود قرائت کرد تا «جبار پور» در خصوص قرائت شده بگوید: ترکیبهای انتزاعی مثل «انگلیس» قلب متناسب با این اثر نبود .
و «مجید سعد آبادی» بگوید: آیا شعر باید ثبت تاریخ کند؟ البته که نظرها متفاوت است. در ضمن سوال دیگری که مطرح میشود: چه کار کرد از برخی ترکیبها گرفت؟ با کمال احترام فکر میکنم اثر شما تبدیل به یک متن شخصی شده است.
«صابر ساده»اضافه کرد: استفاده از برخی اسمها، چه تاثیری بر این اثر گذاشته است و بیانگر چیست؟ «حامد ابراهیم پور» شعری دارد که در آن از کلمهی چکمه استفاده کرده است حال کسی دیگر _بدون در نظر گرفتن کارکرد این واژه-با اندکی تغییر به جای «چکمه » از واژهی دیگری استفاده کرده است. آیا صادر کردن کلمات به ما شعر میدهند؟ این افراط به نظر مولف خوش آمده اما از جاهایی مخاطب را خسته میکند و گرچه پایان بندی شما هم قابل پیشبینی بود و این خوشایند نیست.
«حامد ابراهیم پور» افزود: ارجاعات درون متنی به خودی خود بد نیست و من نیز از این تکنیک در آثارم استفاده میکنم اما باید توجه داشت استفاده از این ارجاعات به فراخور کشش متن باشد. البته درنهایت برخی چیزها سلیقهای است. یک فیلم را میبینیم دونفر میگویند شاهکار دو نفر دیگر میگویند افتضاح!
«بهرامی» گفت: خوانش ایشان به صورت یک ربات است و احساس میکنم همین مساله بر جنبههای دیگر این اثر هم نفوذ کرده. متن به عروض و قواعد و دستورات پایبند هست که این شرط لازم است اما شرط کافی نیست.
«ابراهیم پور»:درنهایت همه شعر میسازیم خود «هومر» میگوید که سطر اول هدیهی خدایان است ...
بخش دوم جلسه با شعر خوانی کسانی چون«ساجده جبار پور»، «صدیقه مراد زاده»، «وحید پور زارع»، «رضا شالبافان» و دیگران حاضرین در جلسه شروع شد و به همین ترتیب نیز به پایان رسید.