
ژاله: "شیفته شدم، دنیا به ساز من دل بست"
روزی درحالیکه در خیابان بهارستان تهران مشغول نگاه کردن به سازها بود، صاحب مغازه با حدسهایی در مورد شیفتگی موجود در این جوان علت این نگاههای خیره، آنهم نه یک روز بلکه یک هفته بهطور مستمر را جویا میشود و جوان شیفته نیز پاسخ میدهد که علت این نگاههای عاشقانه کشیدن تصویر این سازها برای ساخت و طراحی نمونهای از این سازهاست مردی که ژاله بعدها میفهمد «فرهاد دلشاد» است او را به مغازه فرامیخواند و از شاگردش درخواست میکند که تاری به نام «تار یحی » را از طبقهی بالا به پایان بیاورد ؛ دلشاد این ساز را به ژالهی جوان امانت سپرد درحالیکه او حدس میزد نهایتاً بگوید که تصویر این ساز را از نزدیک بکش وقتیکه صادقانه از او میپرسد که «چطور به من اعتماد میکنید؟» این جواب را میشنود«مرغی که انجیر می خوره نوکش کجه» تو برای اینکه مزاحم من نشوی و معشوقت را نظاره کنی حتی از من نخواستی که آیا میشود این کار را از نزدیک انجام بدهم؟ پس تو هدفت دزدی نیست ساز در اختیار تو؛ حتی میتوانی برای دقت در امر ساخت آن را با تیغ بشکافی سعی کن که شکسته نشود اما اگر شکسته شد نیز ایرادی ندارد بدین ترتیب جوان مشتاق ، ساز را قالبگیری کرد و بعد از چندی سازهای متعددی ازجمله سازهای تار،کمانچه،قیچک ،سنتور و... ساخت و مبدع سازهایی چون
ژاله ،
دلاویز ،
دلانگیز،
دلگشا،
دلنواز،
مراژ،
نرگس،
نغمه و... گردید و شاگردان زیادی را پرورش داد امروزه کسانی چون «محمدرضا شجریان» چیرهدست بودن او را در این زمینه تصدیق میکنند و کسانی که در موسیقی سنتی فعالیتی دارند استاد بودن او را فریاد میزنند و خواهان تعامل با ایشان هستید. استاد همچنین در شعر نیز دستی بر آتش دارد و قصد این را هم دارد که مجموعهی خود را به چاپ برساند جالب این است که زیرزمین خانهی او باکاری که همواره آن را عاشقانه انجام میدهد پیوند خورده و در همین خانه که واقع در محلهای قدیمی در تهران است ؛شاگردان زیادی را تربیتکرده و میکند همچنین جلساتی ماهیانه در حوزهی موسیقی و شعر برگزار میکند .استاد هنوز هم از خلاقیت و ابداع دست برنداشته و به فکر ساختن سازی زیر خوان در محدودهی ماندولین است.
خبرنگار «
ریتم نو » به دیدار استاد ژاله رفت و بهزودی گفتگو با ایشان انتشار میگردد.
منبع :
ریتم نو
نویسنده :
فرزین پاکطینت