سفرنامه یکروزه اردوی فرهنگی یوش به همت کانون ادبی زمستان
خانه شعر و ادب میزبان شاعران شد / شعرخوانی شاعران کانون ادبی زمستان بر سر مقبره نیما یوشیج
حدود ساعت شش صبح بود که شاعران برجسته کشور و شاعران جوان به محل قرار آمدند و «سینا بهمنش» به همراه فرزندش ایلیا، دکتر آبان و دکتر راد فر جزو اولین نفراتی بودند که در محل قرار حاضر شدند.
جوانان این اردو از همان صبح زود شور و اشتیاق زیادی داشتند و منتظر بودند هرچه زودتر به خانه نیما یوشیج برسند و سرانجام با آمدن کامران رسولزاده اتوبوس تکمیل شد و به سمت سرزمین شعر حرکت کردیم.
حضور «کامران رسولزاده» در این اردو علاقه مسافرین را برای شنیدن ترانههای وی دو برابر میکرد به همین خاطر عزیزی آرام فایلی از قطعات رسولزاده را در اختیار راننده اتوبوس قرارداد که این امر با استقبال مواجه شد و گه گاهی نیز مسافران در بخشهایی با وی همخوانی میکردند.
پیش از رسیدن به امامزاده هاشم گروه توقفی برای صبحانه داشتند و پس از گذشت بیش از نیم ساعت همگی سوار بر اتوبوس به سمت خانه نیما یوشیج حرکت کرند.
درراه صدای استاد شجریان و کامران رسولزاده همراه مسافران بود و پس از چندین کیلومتر راه و سوختگیری، اتوبوس به خانه نیما یوشیج رسید. خانهای قدیمی که از دور میتوانست از زیبایی و عشق آن برای شعر سرودن، الهام گرفت.
قبل از ورود به خانه شعر و ادب، خانم جوانی بانام «مهتا موسوی» از ساکنین روستا با سبدی سیب سبز به استقبال گروه آمد و تا خانه نیما همراه ما بود.
خانه یوش حالا باکمی بازسازی جوانتر شده و به همان اندازه زیبا بوده و همچنان حال و هوای آن روزهای نیما را داشت حتی برای کسانی چون من که برای اولین بار با اینجا آمده بودم نیز یادآور حال و هوای نیمایی بود.
در بدو ورود به خانه تمامی اعضای گروه بر سر مقبره نیما یوشیج جمع شده و فاتحهای را نثار روح این شاعر کردند و پس از بازدید از خانه، دوباره بر سر مقبره نیما گرد آمدند. دکتر راد فر،دکتر آبان، بهمن زدوار، سینا بهمنش، سجاد عزیزی آرام و کامران رسولزاده درباره شعر و تفکر نیما صحبت کردند و در ادامه تمام اعضای کانون به شعرخوانی پرداختند و لحظات شاعرانهای را رقم زدند و در پایان کامران رسولزاده با خواندن یک غزل و همچنین بداههخوانی یکی از اشعار نیما یوشیج با آواز سنتی و خواندن ترانه زن مسافرین خانه نیما را همراهی کرد.
مهتا موسوی که بسیار خوش از اعضای کانون زمستان استقبال کرد برای نوشیدن چای روستایی و نهار ما را به خانه خودشان، خانهای دویستساله که در بلده بود دعوت کرد و ما نیز با روی باز دعوت وی را پذیرفتیم ، به خانه دویستساله که رسیدیم مادر و برادر وی به استقبال ما آمدند و آنها نیز چون مهتا بهخوبی از اعضای کانون زمستان استقبال کردند.
خانه دویستساله بیریا با پنجرههای قدی، که در ایوانش یک سماور دیده میشد و حیاطی سبز و زیبا داشت، اعضای کانون هرکدام به گوشهای از حیاط خانه رفتند و بعضیها نیز به دورهم در خانه جمع شدند و از آنها پذیرایی شد و بعد از نهار چای نفتی هم رسید و لحظاتی تکرار نشدنی رقم خورد.
کامران رسولزاده نیز چند قطعهای برای زمستانیها اجرا کرد و هر یک از اساتید و شاعران جوان خاطرهای تعریف کردند که قهقهه زمستانیها تمام خانه را فراگرفته بود.
دیگر وقت رفتند بود و خیلی سخت بود که از خانه دل کند. خانهای که تمام ما آرزو زندگی کردن در آن راداریم بهدوراز دود و ترافیک و بدیها، خانهای که زاده عشق و شعر بود.
با خداحافظی از خانواده موسوی به سمت اتوبوس رفتیم و راهی تهران شدیم اما این بار از جاده چالوس با آن پیچوخمهای زیبایش و در مسیر و به پیشنهاد کامران رسولزاده آکادمی موسیقی زمستان برگزار شد و هرکسی که دوست داشت آوازی میخواند تا بارأی عزیزی و رسولزاده به مرحله بعد بروند و در مرحلهی پایانی احمد پسری با صدای زیبایش بارأی عزیزی،رسولزاده، راد فر، آبان و بهمنش اول شد.
پس از پایان آکادمی و با نزدیک شدن به تهران لژنشینان اتوبوس شروع به خواندن شعر و ترانههای قدیمی کردند و لحظاتی خوش برایشان ایجاد شد.
سرانجام اتوبوس به تهران رسید و چنددقیقهای مهلت بود تا رسولزاده چند قطعه دیگر از خودش بخواند تا این روز و شب شاعرانه به پایان برسد.
حدود ساعت 9:30 دقیقه بود که اتوبوس بهجای اول خودش یعنی جمالزاده جنوبی رسید و اعضای کانون با سپری کردن یک روز زیبا و شاعرانه به سمت خانههایشان رفتند.
لازم به ذکر است که این اردو یوش دومین اردو کانون ادبی زمستان بود گه پیشازاین اردوهایی در شهر کاشان برگزارشده بود.
منبع :
ریتم نو
نویسنده :
شایان رسولزاده
شاد باشی
bahmanzedvar.com