[مریم رفائی]
رامین صفایی که پیشتر با چند تن از اعضای گروه شهناز آشنایی داشت و برخی از واحدهای دانشگاهیاش در مقطع کارشانی ارشد با استاد مجید درخشانی بود؛ از طریق شاهو عندلیبی به گروه شهناز معرفی میشود و پس از شرکت در تمرینات اولیه گروه و تائید استاد شجریان بهعنوان عضو اصلی گروه را همراهی میکند.
بعد از وقایع سال 88 بهناچار برنامه کنسرتهای داخل کشور قطع شد
رامین صفایی درباره عدم حضور برخی از اعضا در تورهای کنسرت توضیح داد: ابتدا قرار نبود تمامی کنسرتهای گروه شهناز در خارج از کشور اجرا شود به همین دلیل تشکیل گروهی بزرگ با مدیریت و امکانات استاد سخت نبود و مشکلی برای حضور تمامی اعضا وجود نداشت. بعد از وقایع سال 88 عملاً و بهناچار برنامه کنسرتهای داخل کشور قطع و تمامی اجراها به خارج از کشور محدود شد. در اغلب برنامهها و کنسرتهای اولیه، تمامی اعضا حضور داشتند اما تهیه برنامه برای گروه 14،15 نفری با امکانات خصوصی دشوار بود اما در چندین کنسرت با اصرار و سعی استاد تمامی اعضا حضور پیدا کردند. از طرفی یکسری از سازهای ابداعی قابلیت حمل توسط مسافر را نداشتند و باید در قسمت بار بستهبندی میشدند که کار را دشوار میکرد بااینحال در چند اجرا، تمامی سازها را با دردسر همراه خودمان بردیم و نهایتاً با توجه به عدم امکانات، استاد ترجیح دادند برخی سازها را در بعضی اجراها همراهمان نبریم.
رابطه با استاد، رابطه بهاصطلاح آمیخته به ترس نبود!
نوازنده گروه شهناز درباره برخورد استاد با اعضای گروه گفت: اصولاً قبل از اینکه با استاد شجریان آشنا شویم و همکاری داشته باشیم کار ایشان برای ما مرجع و بخش وسیعی از تجربه شنیداری ما از آثار استاد بهدستآمده بود به همین خاطر تصور شخصیام این بود هنرمندی در چنین جایگاه و محبوبیتی بعید است که نوع برخوردش خیلی صمیمانه و خودمانی باشد و فکر میکردم نگاهشان از بالاست و خیلی دور از ذهن است استاد بزرگی مثل ایشان با چنین وجهه و اعتباری بخواهند با اعضای گروه که منهای من جوان بودند، برخورد دوستانه و صمیمانهای داشته باشد اما برخلاف آن چیزی که به نظر میآید، رابطه با استاد، رابطه بهاصطلاح آمیخته به ترس نبود! اغلب بعد از اجراها دورهم جمع میشدیم و ایشان با بچههایی که شیطنت داشتند و شلوغ میکردند تا 11،12 شب گپ میزدند و رابطه خشکی وجود نداشت که فقط احساس کنیم وظیفهمان را انجام میدهیم. درکل رابطهمان از حد انتظاری که شخصاً در ذهن داشتم فراتر بود چون خیلی از هنرمندان که در جایگاهی از محبوبیت هستند چنین ظرفیتی را ندارند که بخواهند برخورد صمیمانهای با اعضای گروهشان داشته باشند.
هیچگاه بهطور مستقیم به کسی تذکر نمیدادند
وی در مورد برخورد استاد در تمرینها بیان کرد: تنظیم قطعات مربوط به استاد مجید درخشانی بود و در تمرین برخی قطعات استاد شجریان نظر میدادند و ویژگی مثبت ایشان این بود که هیچگاه بهطور مستقیم به کسی تذکر نمیدادند و توصیههایشان بهطورکلی یا بهصورت خصوصی به خود شخص عنوان میشد و معمولاً نظراتشان در تمرینات در زمینه تکرار، حذف یا صدادهی بود.
صفایی درباره وجود هرگونه اختلاف بین اعضاء گروه شهناز گفت: این نوع مسائل در تمامی گروهها وجود دارد منتها وجهه استاد شجریان آنقدر بالا بود که کنترل میشد و بههرحال اگر شخصیتی پایینتر از ایشان به لحاظ سنی و سطحی در رأس گروه قرار داشت امکان این دست اتفاقها بود. اما شخصیت استاد از نمود اینگونه مسائل جلوگیری میکرد. اگر هم کسی باعث ایجاد مشکلی در گروه میشد امکان داشت عذرش را بخواهند به همین خاطر کسی طالب چنین وضعیتی نبود.
وی در مورد تأثیر همکاری با استاد بر روی روند کاریاش توضیح داد: شخصاً گروه مستقلی داشتم که در خلال اجراهای گروه شهناز چندین کنسرت برگزار کردم و همکاری با استاد شجریان بهطور غیرمستقیم درروند کاریام تأثیرگذار بود و توانستم نوازندگان بهتری را جذب کنم و حتی چندین کنسرت را هم با وحید تاج از شاگردان استاد روی صحنه بردم.
تصمیم استاد صحیح بود
این نوازنده درباره انتقادات به گروه شهناز بیان کرد: اینکه استاد شجریان پیشتر با اساتید درجهیک موسیقی همکاری داشتند که صرفاً انتقاد بهجایی برای همکاریشان با نوازندگان جوان نیست. ایشان به دلیل تصمیم برای تشکیل ارکستر بزرگ موسیقی ایرانی از نوازندگان جوان
از طرفی سازهای جدید مشکلات فنی و نیاز به آزمایش داشت و بهطور مثال اگر از استاد حسین علیزاده و استاد پرویز مشکاتیان میخواستند با این سازها بنوازند ممکن بود رغبتی برای این کار نداشته باشند اما نوازندههای جوان انگیزه کار روی سازهای جدید را داشتند تا صدای موردنظر را از سازها دربیاورند.
دعوت کردند و کمبودهایی را در ارکستر ایرانی بهخصوص در صداهای بم و زیر میدیدند به همین خاطر با ابداع سازهای جدید سعی داشتند. از طرفی سازهای جدید مشکلات فنی و نیاز به آزمایش داشت و بهطور مثال اگر از استاد حسین علیزاده و استاد پرویز مشکاتیان میخواستند با این سازها بنوازند ممکن بود رغبتی برای این کار نداشته باشند اما نوازندههای جوان انگیزه کار روی سازهای جدید را داشتند تا صدای موردنظر را از سازها دربیاورند.
ارکستری شبیه ارکستر ملی با تفاوت استفاده از سازهای شرقی داشته باشند. از طرفی سازهای جدید مشکلات فنی و نیاز به آزمایش داشت و بهطور مثال اگر از استاد حسین علیزاده و استاد پرویز مشکاتیان میخواستند با این سازها بنوازند ممکن بود رغبتی برای این کار نداشته باشند اما نوازندههای جوان انگیزه کار روی سازهای جدید را داشتند تا صدای موردنظر را از سازها دربیاورند. بنابراین برداشت و تصمیم استاد صحیح بود چراکه نوازندگان کهنهکار و اساتید امکان داشت موضع بگیرند و یا حوصلهاش را نداشته باشند معمولاً جوانها تغییرات را میپذیرند. همچنین همانطور که گفتم؛ استاد میخواستند با ارکستری بزرگ روی صحنه بروند و عملاً نمیتوانستند ده نوازنده قدیمی که هرکدام گروه دارند و شیوهای از آهنگسازی را میپسندند دورهم جمع کنند و اگر ایده استاد تشکیل ارکستر بزرگ نبود و میخواستند با دوستان قدیمیشان اجرایی بهعنوان یادگاری برگزار کنند بازهم عملی نمیشد.
وقتی چنین گروهی تشکیل میشود برای جواب آواز نمیشود از استاد محمدرضا لطفی دعوت کرد تا در اجراها هنگام گروه نوازی گوشهای بنشینند تا صرفاً موقع آوازخوانی استاد، جواب آواز ایشان را بدهند شاید این کار در ضبط آلبوم و در استودیو میسر بود اما در اجرا خیر! درباره ساز سازی استاد شجریان نیز باید بگویم؛ کسانی که ساز سازی میکنند کارخانه ساز ندارند و بهطور تجربی این کار را انجام میدهند و استاد سازی را امتحان میکردند که ممکن بود جواب هم نگیرند.
این نوازنده درباره تمرینات گروه توضیح داد: استاد بیشتر درباره شیوه آواز و جواب آواز و خواندن تصانیف نظر میدادند. در تمرینها وقتی استاد حضور نداشتند استاد مجید درخشانی تصانیف و آوازها را زمزمه میکرد تا بعد از شکلگیری کارها استاد آنها را بخوانند اما زمانی که ایشان میخواندند با ظرافتهایی تحریرها را اضافه میکردند و حالتی به تصنیف میدادند که متفاوت میشد. بعضیاوقات هم تصانیفی به لحاظ تلفیق شعر و موسیقی توسط استاد رد میشد.
درس بزرگی برای همه ما بود
وی در مورد جواب آواز دادن به استاد شجریان بیان کرد: نوازندگان جوان تجربه زیادی در جواب آواز نداشتند اما ایشان هنرمندانه گفتگوی سازوآواز را جلو میبردند تا نوازنده اذیت نشود و اگر نوازندهای در فضای جواب آواز راحت نبود، فضا را طوری هدایت میکردند که نوازنده بتواند استاد را در آواز همراهی کند که درس بزرگی برای همه ما بود. چون در این مقوله باید بتوانید دیالوگ بگویید و دو نفر باشید.فرض کنید اگر استاد میخواستند تمام توانشان در آواز را بکار بگیرند قطعاً نوازنده جوان باتجربه کم، در جواب آواز میماند. درنتیجه استاد وقتی میدیدند نوازنده سرحال است و میتواند بهخوبی جواب آواز دهد ایشان نیز بهتر از قبل میخواندند درواقع همیشه نگاهشان به نوازنده بود که چگونه جواب میدهد. با همکاری یکی دیگر از اعضای گروه و به پیشنهاد استاد، تصانیفی را که در گذشته ایشان خودشان ساخته و اجرا کرده بودند را نتنویسی کردیم و برای این کار برخی تصانیف را بارها گوش دادم تا فرازوفرود و تحریرها را دربیاورم و هنرمندی در تلفیق شعر و موسیقی ایشان وجود داشت که از آنها در کارهای شخصیام استفاده میکنم.
مجبور بودیم بهترینمان را ارائه و وسواس بیشتری به خرج دهیم
صفایی درباره ممنوعالکاری استاد شجریان توضیح داد: ایشان بلافاصله در جریانات سال 88 ممنوعالکار نشدند و خودشان به دلیل اوضاعواحوال
در ایران آنهم کنسرت استاد شجریان تا یک هفته قبل مشخص نبود برگزار میشود یا خیر!
موجود، کنسرت تهران را لغو کردند و پس از اجرای خارج از کشور و مصاحبهشان این اتفاق افتاد که شخصاً حس خوبی نداشتم. منتها کنسرتها در خارج از کشور ازلحاظ برنامهریزی و سالن روتین بود اما در ایران آنهم کنسرت استاد شجریان تا یک هفته قبل مشخص نبود برگزار میشود یا خیر! از طرفی ساختههای استاد درخشانی و شجریان مربوط به فضای ایران بود و خود استاد هم دوست داشتند این رابطه خاصتر باشد درحالیکه ایرانیان خارج از کشور چون از فضای ایران فاصله گرفته بودند به موسیقی ایرانی حس نوستالژیک داشتند و اغلب نگاه نقادانهای به موسیقی وجود نداشت و فقط برایشان جذاب بود درحالیکه در چند برنامهای که در ایران داشتیم، بازخورد اجراها را چه مثبت چه منفی میشنیدیم و میدانستیم زیر تیغ نقد هستیم و مجبور بودیم بهترینمان را ارائه و وسواس بیشتری به خرج دهیم.
اظهارنظر شخصی استاد را در بوق و کرنا کردند
نوازنده سنتور گروه شهناز افزود: هر هنرمندی نظر سیاسی دارد و به نظر من مشکل جامعه ما است که با هنرمندی که اظهارنظر سیاسی چه مثبت و چه منفی، خارج از رشته خودش داشته باشد، آنقدر تند برخورد میکنند. به خاطر اینکه هرکسی تخصصی دارد و اگر در زمینه تخصصش اظهارنظر کند میتوان او را کارشناس خطاب کرد اما زمانی که خارج از تخصصش صحبتی را مطرح میکند دیگر اظهارنظر شخصی است. به همین خاطر نمیتوان ایشان را فرد سیاسی دانست چون هیچگاه عنوان نکردند که سیاسی هستند و فقط در اینجا اظهارنظر شخصی استاد را در بوق و کرنا کردند.
ممنوعالکاری فقط فضای بستهای را ایجاد میکند
وی انتشار آلبوم استاد شجریان بعد از سالها را مثبت خواند و گفت: همینکه باکار هنرمند، برخورد سیاسی نشود بهترین حالت است چون هنرمند نبض اجتماع را بازتاب میدهد و باید کارش منتشر شود هرچقدر این کارها راحتتر به انتشار برسد در رفع تنشهای اجتماع کمک میشود اما ممنوعالکاری فقط فضای بستهای را ایجاد میکند. حالا موسیقی با ریشه و اصالت استاد شجریان که جای خود دارد اما حتی اگر جلوی موسیقی بهاصطلاح سبک را هم بگیرید، سر از جای دیگری درمیآورد درواقع هرچقدر فضا بازتر باشد در اصلاح جامعه تأثیرگذارتر است.
شاید اگر آن اجرا را لغو میکردند مشکل کمتری داشتند
صفایی درباره بیماری استاد شجریان بیان کرد: اسفندماه سال 94 با لغو تمرینات و کنسرت ارمنستان از بیماری استاد باخبر شدم البته گویا پزشکان پیش از اجرای مهرماه گروه شهناز به ایشان اخطاری داده بودند که باید سریع پیگیر مداوای بیماریشان باشند اما ازآنجاییکه چندین برنامه هم لغو شده بود و از طرفی پاسپورت استاد درخشانی را گرفته بودند، ایشان پای این برنامه ایستادند که حتماً برگزار شود و شاید اگر آن اجرا را لغو میکردند مشکل کمتری داشتند.
ربنا همانند اذان مؤذنزاده اردبیلی حس خاصی آمیخته با خاطرات خوش گذشته را القا میکند که حتی گاهی ما را از توجه به ظرافتها و زیباییهای موسیقایی آن نیز غافل میسازد.
مردم احساس متفاوتی دارند این نوازنده درباره ربنای شجریان گفت: اولین بار که شنیدم مطلع نبودم که استاد آن را خواندهاند و بعدها متوجه این مهم شدم. ربنا اثری است که پیش از اینکه موسیقیاش در ذهن بیاید، حال و هوای ماه رمضان و افطار را در ذهن تداعی میکند. بالاخره ربنا، تبحر استاد شجریان را در شاخههای گوناگون آواز ایرانی نشان میدهد و اینکه چقدر ایشان در هر زمینهای استاد هستند. ربنا همانند اذان مؤذنزاده اردبیلی حس خاصی آمیخته با خاطرات خوش گذشته را القا میکند که حتی گاهی ما را از توجه به ظرافتها و زیباییهای موسیقایی آن نیز غافل میسازد. استاد خودشان پیشتر اعلام کردند که ربنا برای مردم است و با پخش نشدن نمیتوان آن را از مردم گرفت. به یاد دارم در شرکت دل آواز صحبت ممنوعیت ربنا شد و استاد گفتند اگر دوباره این اثر را بخوانند و بهتر از قبل شود، بازهم مردم همان ربنا را قبول دارند چون حس خاصی دارد. واقعاً هم همینطور است و مردم احساس متفاوتی دارند.