ریتم نو | سایت خبری - تحلیلی موسیقی ایران و جهان

کد خبر: ۲۷۸۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۲ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۴

گفتگوی اختصاصی با "صابر قدیمی" از شعر طنز تا ترانه‌سرایی / موج‌سواری‌های موسیقی را هیچ‌گاه درک نکردم

ریتم نو : « صابر قدیمی » که ابتدا با شعر کلاسیک وارد دنیای ادبیات شد و اکنون مخاطبان ، او را به‌عنوان ترانه‌سرا و شاعر طنزنویس می‌شناسند ضمن اشاره به فعالیت‌های منتشرشده‌اش درزمینهٔ ترانه و همچنین شعر طنز افزود: همیشه به فکر تشکیل یک گروه موسیقی با محوریت شعر طنز بوده‌ام  و گرچه سعی می‌کنم که در هر دو حوزه‌ی ترانه و شعر طنز به یک‌میزان فعالیت داشته باشم اما درنهایت احساس می‌کنم بعدها نام من را با شعر طنز بشناسند.
10931308_826106194127796_3074850011704590521_n


 

با توجه به اینکه در دو حوزه‌ی متفاوت شعری ( ترانه و شعر طنز ) کار می‌کنید درنهایت صابر قدیمی را در چه حوزه‌ای فعال‌تر خواهیم دید؟

باید بگویم در ابتدا با شعر کلاسیک شروع کردم ؛پس از چندی در کنار کلاسیک نویسی به نوشتن ترانه روی آوردم؛ در برخی از این کارها رگه‌هایی از طنز دیده می‌شد پس برخی از اساتید پیشنهاد کردند که شعر طنز بنویسم بدین ترتیب در کنار ترانه‌سرایی به نوشتن شعر طنز اهتمام ورزیدم درنهایت سال1389اولین شعرهای طنز خود را سرودم که با چاپ در نشریات روبه‌رو شد و همزمان به ترانه نیز توجهاتی داشتم گرچه کلاسیک نویسی من کمرنگ‌تر گردید اما اعتقاد من بر این است که یک هنرمند باید توانایی نوشتن در هر حوزه‌ای را دارا باشد به‌عنوان‌مثال شاملوی بزرگ را با  شعرهای سپید او می‌شناسیم اما ترانه‌های موفقی از قلم او شنیده‌ایم حتی اخیراً درزمینهٔ طنز سفرنامه‌ای از ایشان چاپ‌شده که به نظر من ایشان را به یکی از قطب‌های آثار طنز مبدل کرده است.

در توانایی کسانی چون شاملو شکی نیست اما باگذشت سالیان، امروزه نام شاملو تداعی‌کننده‌ی شعر سپید است به نظر شما در آینده بیشتر صابر قدیمی را در چه حوزه‌ای می‌شناسند؟

در حال حاضر سعی می‌کنم در هر دو حوزه‌ی مذکور به یک اندازه تلاش کنم اما احساس می‌کنم با توجه به اینکه طنز ارتباط تنگاتنگی با جامعه دارد که همیشه این ارتباط مورد توجهم بوده، من را درزمینهٔ طنز بشاشند گرچه تأکید می‌کنم هم‌اکنون باوجود تعداد آثار طنزی که از من منتشرشده حجم قابل‌توجهی از ترانه‌های منتشر را نیز دارم و سعی می‌کنم _چه  در ترانه چه در شعر طنز_به یک‌میزان فعالیت کنم در ضمن آرزوی هرکسی است که در کار حرفه‌ای خود موفق شود و این موضوع در مورد من نیز صدق می‌کند اما با اقرار به این مسئله که  شهرت را دوست دارم اما باید اضافه کنم هدف غایی من رسیدن به شهرت نیست بلکه سعی می‌کنم کار خوب ارائه دهم و معتقدم اگر در روزگاری اثری باکیفیت مهجور بماند بازهم روزی می‌رسد که  آن اثر موردتوجه قرار بگیرد البته هنوز خود را طفل نورسیده‌ی مکتب ادبیات می‌دانم اما باور دارم مسیری که در آن قدم نهاده‌ام احتمال موفقیت زیادی را دارد چراکه علاوه بر شاعرانی چون سعدی که رگه‌هایی از طنز در شعر آن‌ها دیده می‌شود شاعرانی کمی چون «عبید زاکانی » داریم که به مقوله‌ی شعر طنز نگاهی تخصصی داشته باشند و برخی شاعران نیز شعر طنز و شعر هجو و هزل و.. را باهم اشتباه گرفته‌اند.

به این تفاوت‌ها شاره کردید(طنز هجو هزل مطایبه فکاهی و...) کمی در خصوص این درهم‌آمیختگی‌ها توضیح دهید.

به نظر من موضوع مشترک در این اسامی ذکرشده؛ مفهومی به نام «شوخی» است.  در حقیقت این مسائل زیرمجموعه‌ی همین مفهوم هستند و هیچ‌کدام از این اسامی بر اسم دیگر برتری ندارد بدین ترتیب کسی که فکاهی خوب می‌نویسد ارزش پایین‌تری از یک طنزنویس ندارد اما هرکدام تعریف جداگانه‌ای دارند که شاید مرزهای مشترکی را باهم داشته باشند اما با خروج از هر مرز انتظار این می‌رود که نام جدیدی براثر خلق‌شده اطلاق شود به‌عنوان‌مثال در طنز با دروغ‌گو کاری ندایم دروغ را موردنقد قرار می‌دهیم.

با این تفاصیل به نظر شما طنز جای اشاره به موارد جزئی نیست حال‌آنکه در مجموعه‌ی شما به برخی موارد جزئی سیاسی و اجتماعی اشاره‌شده

ببینید وقتی می‌گوییم با دروغ‌گو کار نداریم و ما دروغ را هدف طنز خود قرار می‌دهیم به این منظور نیست که فقط و فقط مسائل کلی را مطرح کنیم چراکه در این صورت به شعار و کلیشه نزدیک می‌شویم برای در معرض هدف قرار دادن مسائل کلی باید یک نمود عینی پیدا کرد و اولویت با پیدا کردن یک نمود خیالی یا وهمی است اما برخی هدف قرار دادن‌ها ناگزیر است و به‌جز آن نمی‌توان کار دیگری کرد با قبول این اصل که رسالت طنز اصلاح اجتماع است در برخی موارد نادر هدف قرار دادن یک فرد نیز به اصلاح جامعه کم می‌کند اما فرد نویسنده همیشه باید این مطلب را آویزه‌ی گوش خود کند که هدف تو تصفیه‌حساب نیست...

به نظر شما دلیل مطرح‌شدن یا مطرح نشدن یک شاعر چیست؟

«شفیعی کدکنی» در مقاله‌ای علت این امر را در ذهن مخاطب بودن یا عکس آن می‌داند به‌عنوان‌مثال در زمان «انوری» به دلیل اینکه  مورد استقبال عموم قرارگرفته بود صدها نفر خود را جای  او معرفی کردند اما امروزه رسانه در مطرح‌شدن یا نشدن یک شخص نقش مهمی را ایفا می‌کند به‌طوری‌که در فضای مجازی شاهد روبه‌رو شدن با حجم زیادی از علاقه‌مندان به شعر و موسیقی هستیم که در شاید پیشه‌ای که خود را با آن معرفی کردند فرسنگ‌ها فاصله داشته باشند اما از ارتباط‌های خود در دنیای موسیقی و ادبیات کمک گرفتند و خود را مطرح کردند.

با توجه به سبقه‌ی شما درزمینهٔ ترانه و حضور در جلسات چرا کم‌کار به نظر می‌رسید؟

با احترام کامل به تمام آن‌هایی که در حوزه‌ی ترانه موفق و پرکار هستند و ازنظر کیفیت بروز آثار جزو بزرگان ترانه محسوب می‌شوند و به فعالیت سالم آن‌ها ایمان‌دارم باید بگویم علی رقم دوستیم با خیلی از عوامل موسیقی ،هیچ‌گاه خودم را به خواننده یا آهنگسازی تحمیل نکرده‌ام و همیشه کیفیت نهایی یک اثر برایم مهم بوده ولی متأسفم  همکارانی را می‌بینم که آبروی ترانه‌سرایی را برده‌اند _البته که تعداد این همکاران کم از انگشتان دست است. چندی پیش در حضور خواننده‌ای بودم که دیدم همکار ترانه‌سرایی به او زنگ زد خواننده‌ای که اسم آن را نمی‌برم با اکراه تلفن خود را جواب داد و گفت آقای محترم گفتم که دیگر با شما کار نمی‌کنم اما ظاهراً آن همکار در جواب گفته آن‌قدر زنگ می‌زنم تا راضی به همکاری شوی! اینجا است که آدم با یاس و دل‌مردگی نسبت به‌اتفاق موجود روبه‌رو می‌شود و حتی با وسواس بیشتری نسبت به سرنوشت آثار خود مل می‌کند در مقابله با برخی از حوادث فقط می‌توانم متأسف باشم به‌عنوان‌مثال موج‌سواری‌های موسیقی را هیچ‌گاه درک نکردم بعضی از خواننده‌ها نیز منتظرند تا اثری  موردپسند قرار بگیرد تا سوار بر موج تقلید از آن موسیقی شوند بارها به من پیشنهادشده است که شبیه فلان ترانه اثری را خلق کن که همیشه نظر من منفی بوده

آیا به اجرای شعر طنز فکر می‌کنید؟

بله کما اینکه به سفارش «شبکه‌ی آموزش» در عید امسال و سال قبل چند شعر طنز را با صدای خودم اجرا کردم همچنین چند شعر قدیمی مثل «خونه ی مادربزرگه» را بازخوانی کردم علاوه بر آن کارهای این‌چنینی زیادی را در رادیو و شبکه‌های مختلف تلویزیونی خوانده‌ام همیشه در فکر پایه‌گذاری یک گروهی موسیقی منسجم با محوریت شعر طنز بوده‌ام  چراکه احساس می‌کنم علاوه بر مواجه‌شدن با استقبال عمومی ؛خلائی در این زمینه‌داریم که باید پر شود.

چه شد که دیگر با « مجتبی کبیری » هم کاری نداشتید؟

او از دوست خوب من بود که در آلبوم «شب و روز» با او همکاری‌هایی داشتم و یک قطعه نیز با «پیمان اهوازی» هم‌خوانی کرده که اکثر مخاطبان فکر می‌کردند این هم‌خوانی با صدای مرحوم «ناصرعبداللهی» صورت گرفته است حتی بعضی از سایت‌ها نیز این اشتباه را مرتکب شده بودند او بعد از آلبوم مذکور نسبت به انتخاب ترانه  و آهنگسازی‌ها تغییر رویه داد که ترجیح دادم در آلبوم بعدی او کار نکنم علاوه بر آن در آلبوم قبلی میکس و مستر ازنظر کیفیت راضی‌کننده نبودند با تمام این اوصاف من سلام و علیکم را با ایشان حفظ کرده‌ام هم‌اکنون نیز در آلبوم«معین سجادی» حضور پررنگی دارم(چهار با پنج ترانه) با خواننده‌های دیگری نیز چون «رضا راد» نیز همکاری‌هایی داشته‌ام.

صحبت پایانی؟

اول از همه خودم و بعد دیگران را دعوت به مطالعه و تمرین بیشتر می‌کنم چراکه به نظر می‌رسد برخی از آثار تولیدشده با ویرایش نهایی به اثری خوب بدل می‌شوند اثر خلق‌شده به فرزندی می‌ماند که مادر دلسوز برای تربیت او گاهی دست به تنبیه هم می‌زند و با تعریف‌های پی‌درپی از این فرزند او را ناز پرور نمی‌کند و اینکه پیشنهاد می‌کنم مطالعه صرفاً مطالعه‌ی شعر نباشد همان‌طور که خواندن شعر کلاسیک و مردن به شعر گفتن مک می‌کند دیدن فیلم و حتی گوش دادن موسیقی نیز به این امر کمک می‌کند .

 

منبع: ریتم نو

نویسنده : فرزین پاک‌طینت
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
تقویم هنری ادامه